۲/۰۸/۱۳۸۷

الف 371

شاید بعد از یک سال تاخیر کمی برای به روز شدن دیر باشد ولی خوب هیچ وقت دیر نیست.
این هم فایل پی دی اف الف این هفته
داستان‌هایی از شب و روز
اثر محمد خواجه‌پور

1.
شب روز شب روز شب روز شب روز شب روز شب روز شب

2.
شب شب شب شب شب ستاره روز روز روز

3.
در سطر بعد خبری نیست همین را بخوان

4.
روز بعد

5.
شب، دو نفر در شب- روز: دو نفر در شب

6.
شب شب شب شب شب شب نیمه شب شب شب شب شب

7.
شنبه شب یک شنبه شب دو شنبه شب سه شنبه شب چهارشنبه شب روز پنجشنبه شب جمعه

8.
روز روز روز روز روز روز روز روز روز روووووووووز کی شب می‌شه بخوابیم؟

9.
شب فرمود: کاش فردایی نبود

10.
شب شب شب شب شب شب شب شب شب یلدا شب شب

11.
شب یک نفره، شب یک نفره شب، خیلی یک نفره

12.
شبشبشبشبشبشبشبشبشبشب خیس شدم از ماه پشت ابر

13.
شب روز شب روز شب روز شب روز شب روز شب روز شب روز شب نشمار سیزده تاست

رنج دوران
غزلی از مریم انصاری


می توان بیدار ماند آنگه که لالاییِ خواب
ته صدای خسته‌ای از رنج دوران می‌شود
می‌توان سیب هوس را بر درختش جا گذاشت
آن زمان که خوردن این سیب، خسران می‌شود
می‌توان حرف و سخن را ساده، بی‌پیرایه گفت
آن زمان که زینت گفتار، بهتان می‌شود.
می‌توان بر بی‌حیا و غیرتان، صد لعن گفت
آن زمان که جای دل بردن، خیابان می‌شود.
می‌توان امرِ زلیخا را ز خود سر باز زد
آن زمان که یوسفِ وجدان، نمایان می‌شود.
می‌توان زیر و زَبَر در فطرت انسان نکرد
آن زمان که لوط از قومش، گریزان می‌شود.
می‌توان کر شد برای حرف‌های تازه‌تر
آن زمان که حرف‌های تازه، قرآن می‌شود.
می‌توان اسلام را در ظاهر انسان ندید
آن زمان که هر کس و ناکس، مسلمان می‌شود.
می‌توان در فهمِ فرق ِ بینِ پیران، پیر شد
آن زمان که یک نفر، پیر جماران می‌شود.
می‌توان در این جهان بس آدمی‌ها کرد و رفت
آن زمان که اشرف مخلوق،‌ انسان می‌شود.
می‌توان هم صرفِ خورد و خواب، آمد،‌ مرد و رفت
آن زمان که بُعدِ انسان، بُعد حیوان می‌شود.