نه اینجا
داستانی از اسماعیل فقیهی
این جا را دنبالش نگرد، من گذاشتهاماش یه جایی که اصلا یادم نمیاد. شاید جلو یک کافه بود که نور زرد از شیشههاش بیرون میزد و میریخت رو بچهات. شاید هم توی پارکی که کنار یه چار راه شلوغ بود، شاید هم یه جای دیگه. هر چی که هست اصلا یادم نمیاد که این یکی رو کجا گذاشتم اما خوب مطمئنم که از کجا اومده بود.
میگفتی بندریم و اما بوی ماهی نمیدادی فقط یکدم سیگار وینستون رو لبت بود و بدون اینکه با دست درش بیاری هی پک میزدی و هی دودش و میدادی بیرون. تنت سیاه بود و پشتت کلی جای شلاق. وقتی ازت پرسیدم :«اینا جای چیه؟"» زیر لب گفتی :«کارت به اینا نباشه تو کارت و بکن و خلاص»
هنوز هم وقتی بوی سیگار وینستون رو میشنفم یاد بچهات میافتم که نمیدونم آخر سر کجا ولش کردم. اما میدونم که اینجاها نیست...
خوشگذارنم
شعری از رقیه فیوضات
من گهگاهی شعر میگویم
برای چشمانم که تنگ میشوند
یا
قلبم که زیادی گشاده
طوفانی دریا را میخواهم
زمستان و شب را بیشتر
کتابهایم را تکرار میکنم آنهایی که حس تازگیشان نفسام می دهند
و ادکلنم را هدیه میدهم مادامی که دورم را هی شعرهای شلوغ
(از به) آنانی که به هم وابستهایم
پرندهام فنج، تنهایی میبینمش و زیباییش را نفس میکشم
زرد را سپیدی را هم می بینم
و باران که قدمهایم را بیهوده نمیبرند
نزدیک بود یادم برود، قورمه سبزی را میگویم، عطر زنان ایرانی را دارد
و البته دیزی
و مهمتر خیالپردازی تمام زندگی من است، لبخند
دوستانم که بیقرارم میشوند عمیق خیرهشان میشوم، مادرم، دخترم ...
گهگاهی برای مرد بودنم لازم است کشتی کج ببینم را دوباره فیلم پیچ اشتباه را
من همانیام که برای خودم رو به نمونه میروم کسی که کمی غصه نمیخورد
و شب را آرام بر روی بالش پر میخوابد.
من نمیمیرم.
الف شماره 414 را از اینجا دانلود کنید