۳/۲۹/۱۳۸۹

کتابخانه انجمن

هر سال بعد از نمایشگاه کتاب دوره‌ای با عنوان مزایده‌ی کتاب برگزار می‌شود در این دور کتاب‌های خریداری شده در نمایشگاه به مزایده گذاشته می‌شود مبلغی که افراد بالاتر از قیمت کتاب پیش‌نهاد می‌دهند جمع‌آوری شده و با آن کتاب‌هایی برای کتابخانه‌ی انجمن خریداری می‌شود.

در بهار امسال چند دوره مزایده کتاب برگزاری شد. می‌توانید کتاب‌ها و خریدارشان را در وبلاگ مسعود غفوری بخوانید. از سود مزایده کتاب 21 کتاب تازه به کتابخانه‌ی انجمن اضافه شده است. برای دریافت این کتاب‌ها پنجشنبه به خانه فرهنگ مراجعه کنید.


 

ردیف 

عنوان 

نویسنده

مترجم

انتشارات

قیمت

توضیحات 

1

خداحافظ گاری کوپر 

رومن گاری 

سروش حبیبی 

نیلوفر 

4800 

رمان فرانسوی 

2

بیلی باتگیت

ای ال دکتروف

نجف دریابندری

طرح نو

6000

رمان آمریکایی

3

مردگان باغ سبز

محمدرضا بایرامی

 

سوره مهر

4900

رمان ایرانی

4

مجموعه رمان

وجید پاک‌طینت

 

چشمه

3000

رمان ایرانی

5

به افق تهران

مریم طاهری مجد

 

چشمه

2300

رمان ایرانی

6

خوبی خدا 

9 نویسنده آمریکایی

امیر مهدی حقیقت 

ماهی 

2800 

مجموعه داستان 

7

فاصله و داستان‌های دیگر 

ریموند کارور

مصطفی مستور 

مرکز 

2900 

مجموعه داستان 

8

قصه‌های از نظر سیاسی بی‌ضرر 

جیمز فین گارنر 

احمد پوری 

مشکی 

1200 

مجموعه داستان 

9

تهران در بعد از ظهر 

مصطفی مستور 

 

چشمه 

1800 

مجموعه داستان 

10

ها کردن 

پیمان هوشمندزاده 

 

چشمه 

1700 

مجموعه داستان  

11

شاخ 

پیمان هوشمندزاده 

 

چشمه 

2200 

مجموعه داستان  

12

کتاب آذر 

علی خدایی 

 

چشمه 

2200 

مجموعه داستان 

13

برو ولگردی رفیق

مهدی ربی

 

چشمه

2500

مجموعه داستان 

14

خنده در برف 

عباس صفاری 

 

مروارید 

2300 

مجموعه شعر 

15

آن‌ها

فاضل نظری

 

سوره مهر

2400

مجموعه غزل

16

تشریفات

بهاره رضایی

 

چشمه

2500

مجموعه شعر 

17

با خودم حرف می‌زنم

روجا چمنکار

 

ثالث

1200

مجموعه شعر 

18

دامنم را می‌تکانم از ابر

ناهید کبیری

 

ثالث

2000

مجموعه شعر 

19

دیروز و امروز شعر فارسی

ضیا موحد

 

هرمس

5000

مجموعه مقالات

20

کارگاه داستان 1: طرح در داستان

انسن دیبل

مهرنوش طلایی

رسش

2800

آموزش داستان‌نویسی

21

کارگاه داستان 2: شروع، میانه، پایان

نانسی کرس

نیلوفر اربابی

رسش

2800

آموزش داستان‌نویسی

۳/۱۲/۱۳۸۹

دوره ی دوم کتاب خوانی انجمن

دوره‌ی دوم کتاب‌خوانی انجمن ادبی را از این هفته شروع می‌کنیم. در این دوره کتاب‌ها متنوع‌ترند و از شعر تا نثر کلاسیک تا مدرن را در بر می‌گیرند. این لیستی از کتاب‌هایی است که فعلاً برای دوره‌ی دوم در نظر گرفته شده است. برنامه‌ی شش هفته‌ی آینده را با نظر خود شما از میان این کتاب‌ها تعیین خواهیم کرد.
هفته‌ی اول دوره‌ی دوم پنجشنبه 13/3/89، با گلستان سعدی شروع می کنیم.

داستان و داستان کوتاه:
محمد عزیزی / شانه‌های خاک
صادق چوبک / گزیده داستان‌ها
داستان‌های کوتاه کوتاه از نویسندگان مختلف
هوشنگ گلشیری / معصوم چهارم (رمان)
عمران صلاحی / عملیات عمرانی (مجموعه طنز(
صمد بهرنگی / تلخون (مجموعه داستان)
آندره ژید / مائده‌های زمینی (رمان)

کلاسیک:
استاد حسن زاده آملی / الهی‌نامه
عطار / تذکره الاولیا
چمن آرا / گفتار شورانگیز فردوسی (برگردان شاهنامه فردوسی به نثر ساده)
کلیله و دمنه
بخشی از مرزبان نامه
ناصر خسرو / سفرنامه
نظامی گنجوی / لیلی و مجنون
شاهنامه فردوسی
گلستان سعدی

شعر ترجمه:
تی اس الیوت / سرزمین هرز و شعرهای دیگر
مارگوت بیکل / سکوت سرشاز از ناگفته هاست
برتولت برشت / من برتولت برشت
ادگار آلن پو / غزلی از دیگر سو
گوته / دیوان شرقی
جمال جمعه / کتاب کتاب
لنگستون هیوز / گزیده اشعار
لورکا / رومئو و ژولیت
لورکا / ترانه‌های شرقی
مالارمه / گزیده اشعار
راینر ماریا ریلکه / کتاب ساعات و روایت عشق و مرگ
نزار قبانی / باران یعنی تو میایی
پابلو نرودا / ابدیت یک بوسه
اکتاویو پاز / گزیده شعرها
شل سیلورستاین / هملت، پاهای کثیف، زنده باد زن کچل

شعر ایرانی:
کتاب‌های احمد شاملو
کتاب‌های نیما یوشیج
حسین پناهی / گزیده اشعار
جلیل صفربیگی / هیچ
جلیل صفربیگی / واو
شهیدان شاعر به کوشش نصراله مردانی
محمد علی بهمنی / ترانه‌ها
سید مهدی موسوی / فرشته‌ها خودکشی کردند
چهار دفتر از غزل‌های منتشر شده در وبلاگ غزل معاصر فرهاد صفریان
علی سطوتی قلعه / عقب مانده

الف 477

بار سنگین
حسن تقی زاده
- سلام عمو جان
- سلام دخترم اوو، چقدر خوشحالم می بینمت، خوبی، شیوا چی شده یاد عموی پیرت افتادی؟
- سلام استاد
- سلام محمود جان، از دیدنت خیلی خوشحالم، شیوا قدر نامزدتو بدون، بهترین دانشجوی دانشکده، اون هم در این فصل از سال کارشو رها می کنه و با نامزدش می آد دماوند، معنی اش چیه یه نوع عارضه زن ذلیلی قبل از ازدواج نیست.
- خان عمو خودت یادم دادی( همیشه بهترین ها را انتخاب کن)
- آاو بله ولی متاسفانه یادم نمی آد که اینو به محمود هم یاد داده باشم
- عمو جان!
- ناراحت نباش شوخی کردم شیوا جان محمود خودش یک پارچه استاده یه نابغه است همه علوم نظری را وارده ولی وای به روزی که بره طرف علوم تجربی اون هم اولین درسش عنصر(زن) باشه نمره هفت بگیره شاهکار کرد.
- راستی محمود اون پسره رفیقت همونی که توی نشریه سرای ادب رمان پگاه در غروب می نویسه دو، سه هفته است که چیزی ازش چاپ نمی کنند همه منتظرند ببینند دنباله ی داستانش به کجا می رسه.
- اسمش فرود ولی فرد، عمو جان پسر خاله محمود.
- پسر خاله مادره
- آره آره فرود اون یک عجوبه است همه را سر دو راهی قال گذاشته برای من و دوستام سوژه جالبیه فعلا که هیچ کدوممون نتونستیم تا اینجای رمان، کارشو به طور جدی نقد کنیم فقط چند اظهار نظر ساده مطرح شده و چند تا شوخی.
- جالبه
- می دونی شیوا او همزمان برای دو قشر می نویسه، ظاهر قضیه یک رمان رئال عامه پسنده و در عین حال برای قشر صاحب نظر یه جورایی گربه می رقصونه( به قول یکی از دوستام شخصیت رمانش یک پست مدرنیست حرومزاده است که یک پدر رئال و مادری ملودرام مهربان اونو به فرزندی قبول می کنند بزرگ می شه می ره دانشکده مدرنیته و زیر نظر یک استاد سوررئال دیوونه تعلیم می بینه) تلفیق چندین مکتب ادبی در یک رمان نمی دونم وا...؟!
- یکی از دوستام می گفت کارش مثل خالکوبی معروف یک شیر بی یال و دم و اشکم که از شیر کامل جذابتر و ترسناک تر به نظر می آد، راستش هم همینه ترسیم مجازی یال و دم و اشکم او بی نظیر، چه جوری بگم.
- استاد نظر خود شما چیه؟
- من فکر می کنم او کم می آره به آخر نمی رسه او مثل یک راننده اتوبوسه که مسافر زده و به جای اینکه در طول جاده حرکت کنه از عرض جاده می ره و مسافراش شکایتی ندارند خسته نمی شوند و فکر می کنند که دارند به مقصد نزدیک می شوند اون نمی تونه این بار سنگین را به مقصدش برسونه اون گیر می کنه حتما کم می آره نکنه فرود گیر کرده؟ الان سه هفته است ادامه رمانش چاپ نمی شه درست حدس زدم محمود اون کم آورده؟
- بله استاد متاسفانه او کم آورد.
- آخرین بار کی دیدیش؟
- یازده روز پیش
- جدی؟ چرا ازش نپرسیدی؟ منظورم رمانشه، حرف هم زدین؟
- نه
- چرا؟
- چون مرده بود.

ظرف امکان
حوریه رحمانیان

مرد با دست راست گوشی همراه و با دست چپ فرمان ماشین را چسبیده، می‌گوید: "ااااه عجب تصادفی"
صدای زن با لحنی شتابزده از گوشی میجهد:"مواظب باش"
مرد می‌خندد و فکرمی‌کند" چه زود باور!"
خورشید مثل توپی کور کننده بالای جاده است.
در انتهای جاده انگار آبگیری با موج‌های کوچک دیده می‌شود.
زن فکر می‌کند"بهتر است که جاده را هم در ظرف امکان بگذارم"
پانوشت:
ابن سینا:مطلبی که به گوش شما می‌رسد مادامی که برهان قطعی بر بطلان آن اقامه نشده است، آن را در ظرف امکان قرار دهید.

ندای عشق

زهرا ناصری

چون ندای عشق آید گوش کن جانا بیا
وز شبم در پی گذاری گوش گن جانا بیا
دیگران خسته من محزون و دل‌خسته
نوش مرجان کی بنوشی گوش کن جانا بیا
وز سر عشق حقیقی بلبلان سرگشته‌اند
تا تو آیی غم‌گسار بی‌پناهان گوش کن جانا بیا
ناز مرجان عشق مجنون در تکاپوی خیال
کی تو آیی یاوران چشم‌انتظارند گوش کن جانا بیا
ای دوای بی‌پناهان تاکی بنشینم چشم‌انتظار
چون رخ نرگس ببینی گوش کن جانا بیا
ای طبیب دل‌نوازان وز سرم صبر شد تمام
تا تو آیی دلبرا پا‌به‌پا ایستاده‌ام گوش کن جانا بیا
هفته کتاب 30
رمان کوری
ژوزه ساراماگو
ژوزه ساراماگو، نویسنده‌ی پرتغالی، که بارها نامزد جایزه‌ نوبل ادبیات شده بود، سرانجام و دیر هنگام در 76 سالگی موفق شد در سال 1998 این جایزه را از آن خود و کشورش کند. آثار این رمان نویس و شاعر که به عبارتی رئالیسم جادویی را با انتقادات گزنده‌ی سیاسی می‌آمیزد به 25 زبان ترجمه شده است.
« کوری» یک رمان خاص است، یک اثر تمثیلی، بیرون از حصار زمان و مکان، یک رمان معترضانه اجتماعی، سیاسی که آشفتگی واجتماع و انسانهای سر در گم را در دایره افکار خویش و مناسبات اجتماعی تصویر می‌کند. ساراماگو تأکید بر این حقیقت دارد که اعمال انسانی در «موقعیت» معنا می‌شود و ملاک مطلقی برای قضاوت وجود ندارد، زیرا موقعیت انسان ثابت نیست و در تحول دائمی است. در یک کلام ساده، دغدغه‌ی عمده‌ی ذهن ساراماگو در این رمان فلسفی مسئله‌ی سرگشتگی انسان معاصر یا «انسان در موقعیت» است که از خلال ابعاد و لایه های مختلف و واکنش‌های آنان بررسی می‌شود. از دیگر مایه‌های اصلی رمان نقد خشونت و میلیتاریسم، اطاعات کورکورانه، دیکتاتوری و سیر تاریخی و فراگیر بودن آن است.
در شهری که اپیدمی وحشتناک کوری- نه کوری سیاه و تاریک که کوری سفید و تابناک- شیوع پیدا می‌کند و نمی‌دانیم کجاست و می‌تواند هر جایی باشد، خیابان‌ها نام ندارد. شخصیتهای رمان نیز نام ندارند: دکتر، زن دکتر، دختری که عینک دودی داشت، پیرمردی که چشم بند سیاه داشت، پسرک لوچ. سبک و ساختار دشوار رمان، پس از چند صفحه، جاذبه‌ای استثنایی پیدا می‌کند. درخلال پاراگراف‌های طولانی، پیچیدگی‌های روح انسان و مشکلات غامض زندگی را تداعی می‌کند.
کوری مورد نظر ساراماگو کوری معنوی است. سازماندهی و قانونمندی و رفتار عاقلانه خود به نوعی آغاز بینایی است. ساراماگو در « کوری» تعهد و باور عمیق خود را به عدالت اجتماعی، احترام به خرد و عقل سلیم همراه با تزکیه روح و جسم که تنها را ضمانت پایدار ماندن هر جامعه‌ای است درغالب یک رمان هنرمندان و شگفت انگیز به ما ارمغان می‌دهد.
«کوری» در سال 1995 منتشر شد. ساراماگو می‌گوید:« این کوری واقعی نیست، تمثیلی است. کور شدن عقل و فهم انسان است. ما انسانها عقل داریم و عاقلانه رفتار نمی‌کنیم....»


۳/۱۱/۱۳۸۹

الف 476

بعد از ظهر یک روز
معمولی فاطمه یوسفی
درست اين جا
روي نبض اين كوير
آدمك برفي‌ام را ساختم
باد مي‌وزيد آن شب
و ستاره‌هايي كه مي‌باريدند
با بغض كال آسمان
براي چشم‌هاي خيره‌اش
جاده‌ها‌ي تشنه كه به مهماني‌اش رفتند
بر گردن آويخت
گردنبد سكوتش را
آدم برفي من
پشت اين پنجره
طوفان شن را ديد
و خاطره‌هايي كه پشت بوته‌اي خار
بازي مي‌كردند با سايه‌ها
بعد از ظهر يك روز معمولي
غريبه‌اي با گيسوان بلند
هديه برد برايش شالگردني خاكستري
به همراه كلاه منگوله‌دار فراموشي
درست همان جا
لجبازي عقربه‌ها نيش زد
آدمك برفي سرگرداني كه
هماهنگ با خورشيد
آرام آرام
مي‌گريست

طلاق دوستی

زهره فتحی
دوست دارم عاشق شوم
دوست دارم مثل همه زندگي كنم
طلاق بگيرم
زن ديگري بشوم
و، زندگي خود را از صفر شروع كنم

نجات‌دهنده

فاطمه جمالی
دستانم تهی
و
صدایم بی‌آوا
با پاهای پینه بسته
و
لبانی ترک برداشته
ایستاده‌ام در این کویر
فریاد می‌کنم
در این شهر منشوری
تشنه‌ام
سیراب کن مرا
این بار قاصدک صدایم را برایت؟
نمی‌دانم
باز هم
پرتاب می‌کند خار و خاشاک
بادی که می‌وزد از رو‌به‌رو
و نمی‌گذارد
من برای لحظه‌ای تماشا
چشمانم را به روی ابرها می‌گذارم
دراز می‌کنم پیاله‌ی سفالینم را
سیراب کم مرا
از آن جام مینایی

پوزش

حسن تقی‌زاده

- كجايي عزيزم، سلام ژاله، سلااااام
- خفه شو
- خوبي؟
- خفه شو
- سلام عرض كرديم‌ها
- خفه شو
- باشه. جواب سلامم رو نميدي
- خفه شو
- خودت خفه شو
- اين گل زيبا تقديم به همسرعزيزم ژاله خانم
- خفه شو
- ژاله خواهش مي‌كنم قبول دارم نبايد جلو فاميلات اون حرف رو مي‌زدم من واقعا عذر مي‌خوام
- خفه شو
- خفه شو بد تركيب
- عزيزم بايد چيكار كنم سلام منو جواب نمي‌دي گل هم قبول نمي‌كني عذر‌خواهي ما رو هم كه نشنيده گرفتي بايد جلوت زانو بزنم باشه. من معذرت مي‌خوام
- خفه شو
- اوف ذله شدم عين يك مجسمه سنگي شدي نه حرفي نه چيزي حتي پلك هم نمي‌زني دارم ديوونه مي‌شم. اصلا من رفتم خودت مي‌دوني و اون طوطي احمقت
- خفه شو
هفته کتاب 29
هکلبری فین
مارک توین
تاريخ نگارش اين كتاب به حدود صد و پانزده سال پيش برمي‌گردد و از ارنست همينگوی كه خود استاد نثر انگليسي است نقل شده که:«هيچ كتابي در ادبيات انگليسي به اعتبار هكلبری‌‌فين منتشر نشده است و بعد از اين هم منتشر نخواهد شد.». همچنین ويليام فاكنر که گفته است:«پدر همه ماست.»
البته شخصي به نام «مارک توين» وجود نداشته و اين نام مستعار نويسنده‌ای است به‌ نام «سموئل کلمنس» که جاشو و بعدها ناخدای لنج‌های شط می‌‌سی‌‌سی‌‌پی‌ بوده است. «مارک توين» اصطلاح جاشوهای می‌سی‌سی‌‌پی بود، به معنای «نشانه دوم» هنگام نزديک شدن لنج يا کشتی به ساحل هميشه جاشو از روي دماغه لنج يا کشتي شاغولي به آب می‌‌انداخت و عمق آب را اندازه می‌‌گرفت و تا زمانی که آب دو بالا عمق داشت و خطر به گل نشستن نبود دم به دم فرياد مي‌کشيد:«مارک توين».
اين مرد خوش‌رو و ژوليده‌مو با سبيل بلند فرزند می‌سی‌سی‌پی و هکلبری فين هم داستان می‌سی‌سی‌پی است. تا قبل از اين کتاب از زبان بين‌العامه استفاده نمی‌‌کردند و اگر زبان عاميانه در کتابی به کار گرفته می‌‌شد بيش‌تر برای دست انداختن لهجه‌های محلی و شهرستانی نشان دادن يعنی نوعی کودن‌نمايی بود. با مدرنيسم اين روی‌کرد به زبان عاميانه رايج می‌شود. به‌طوری‌که نويسندگان بسياری به عاميانه‌نويسی و گفت‌وگونويسی لهجه‌دار پرداختند، بی ‌آن‌که همگی در کاربرد و اجرای اين نحوه نوشتار همچون مارک توين توفيق چندانی به‌دست آورند.
سموئل کلمنس از «شوخی‌‌سازان» غرب بود. در نيمه دوم قرن نوزدهم در صفحات غرب آمريکا «شوخی‌‌سازی» يک حرفه جدی و عادی بود و نتيجه آن باطراوت‌ترين و وحشی‌‌ترين طنز جهان است که در پشت آن درد و اندوه نهفته است. درواقع شوخی و طنز آن‌ها برای ملايمت بخشيدن و تحمل‌پذير کردن فضای سخت و دشوار و نفرين و نکبتی بود که جامعه امريکا هنوز خود را از آن آزاد نساخته بود.
تام ساير هم کمابيش داستان می‌سی‌سی‌پی است اما تفاوت فاحش با سرگذشت هک دارد. تام ساير به صيغه سوم شخص نوشته شده و با زبان لفظ قلم؛ يعني به روال همان نوع ادبياتي که تا پيش از آن در غرب کاملاً رايج بود. حال آن‌که هکلبري فين زبان زنده و رايج مردم سواحل می‌سی‌سی‌پی است؛ زبانی که تمام زيروبم‌ها و سايه‌روشن‌های مردم کوچه و بازار و روستاييان و سياهان فقير و جاهل و خرافه‌‌زده با آن تکلم می‌‌کنند. درواقع مارک توين کوشيده است با زبان اين جماعت «بازی» کند، يا روی صفحه کاغذ بياورد. براي همين زبان هک رابطه مستقيم با حواس انساني و وفاداري به اشکال و تصويرها دارد.
در اين‌ کتاب نويسنده مقيد به هيچ قراردادي نيست و فقط احساس و دريافت مستقيم خود را بيان مي‌کند، آن‌هم با زباني بسيار ساده و روشن و بدون هرگونه صفت و قيد اضافه. بايد هم چنين باشد چون هک، به عنوان يک نوجوان بازی‌گوش و سهل‌انگار و تيز و بُز، نمي‌تواند نقش خالقش، مارک توين را به عنوان يک نويسنده جاسنگين، متصل به سنت ادبی گذشتگان، بازی کند. او سرگذشت خود را با اعلام همين تفاوت آغاز مي‌کند:«آقاي مارک توين بعضي چيزها را چاخان کرده بود.» و حالا هک مي‌خواهد «راستش» را بگويد. البته از منظر خودش و با زبان خودش.