۷/۰۸/۱۳۸۸

الف 419

فریاد
فوزیه عبدالهی
در اين تنهايي تاريك ومبهم
كسي درباد، دائم مي‌زند فرياد
انگار
عاشقي است در اوج وبي‌تاب است
بيمار است
چنان فرياد مي‌راند
كه هر فرياد او رعدي خروشان است
در اين ناآشنا آباد
او تنها وبي‌يار است
بيماراست
واو مي‌سوزد ومي‌سازد انگار
عشق را در ياد دارد
او چنان ديوانگان فرياد مي‌‌آرد
منم عاشق، منم فرياد رسواها
تو رامي‌خواهم وفرياد مي‌رانم
تويي در ياد، اي يارم

مگه گناه من چی بود
حبیبه بخشی
يه روز دلم خوش بود به تو، حتي جونم فدا مي‌شد
تموم بغض وكينه‌هام با يه نگات فنا مي‌شد
ديگه خدا بزار برم، بزار كه تنها بمونم
بزار غم بي‌كسي رو با يه ترانه بخونم
بزار برم بزار برم،بزار برم از سرنوشت
گله دارم از اون كه باز قصه تلخ برام نوشت
ببين چه دنيا كوچيكه ارزش موندن نداره
ارزش دوس داشتن ودل براش سوزوندن نداره
مگه گناه من چي بود عاشق ودلداده بودم
ولي تو پشت كردي به عشق نگو كه من ساده بودم
دلم مي‌خواد تو هم يه روز به درد من اسير بشي
ببيني با چشاي خود يهو از دنيا سير بشي

آموزش ادبیات:
ضرورت آشنایی با عروض و قافیه
مصطفی کارگر
تنفس در حال و هواي ادبيات و مخصوصا شعر امروز كه موضوع بحث ماست، تفاوت‌هاي زيادي دارد با روزگار گذشته. زيرا امروزه از هنرها و علم‌ها و تكنيك‌هاي متعلق به هنرهاي ديگر به وفور در سرايش شعر استفاده مي‌شود كه دانستن آنها يكي از ضروريات به حساب مي‌آيد. تغيير و تحولاتي كه اين روزها در جان و ريشه‌ي شعر اتفاق مي‌افتد به حدي زياد و سريع است كه در خيلي مواقع فرصت فهميدن و يادگيري و رسيدن به آن را از دست مي‌دهيم و تقريبا هر شاعري در حوزه فعاليت خود قدم مي‌زند و در آن حال و هوا تجربه مي‌كند و پس از سال‌ها ـ و گاهي ناگهاني ـ به قله مي‌رسد و البته بسياري در نيمه‌هاي راه از قافله جا مي‌مانند و در غربالگري روزگار رقابت، از چرخه طبع‌آزمايي جدا مي‌شوند و مي‌شود گفت مثل ديگر علوم پايه، هر كسي متخصص علم خودش مي‌شود و شاعر علاوه بر اينكه در شعر قدم مي‌زند در ژانر بخصوصي از شعر نيز مطرح مي‌شود. اين اوضاع و احوال باعث مي‌شود كه شناخت برخي تكنيك‌ها و نكات در شعر لازم و ضروري باشد.
چه بخواهيم و چه نخواهيم، پيكره تنومند شعر معاصر بر روي ريشه‌ي عميق و گسترده شعر گذشته استوار است و طلاب شناخت شعر ناگزيرند از گذشته خود اطلاعاتي هرچند كم و سطحي داشته باشند كه مبادا در پيچ و خم هاي شعر امروز سرگردان بمانند. شعر گذشته ايران‌زمين كه بيش از هزار سال قدمت دارد در قالب كلاسيك است و اتفاق نظر داريم كه وزن و قافيه شالوده‌ترين و پايه‌اي‌ترين ويژگي‌هاي ساختاري و قالبي شعر كلاسيك در همه‌ي اعصار و موضوعات بوده و هست. بنابراين تسلط بر وزن و قافيه، هم در خوانش و هم در فهم و درك شعر به ما كمك مي‌كند. شعر كلاسيك با بهره‌گيري از قوانين موجود در حيطه‌ي اختيارات شاعري، گاهي اتفاقاتي در آن مي‌افتد كه لازم است حتما وزن شعر را بدانيم تا بتوانيم اثر را بخوانيم. بنابراين با شناخت و يادگيري اصول ساده‌ي قافيه، مي‌توانيم تمام قافيه‌ها را در حالت درستي و نادرستي‌شان تشخيص دهيم و با يادگيري چند وزن ـ حدود بيست وزن ـ پركاربرد شعر فارسي از ميان نزديك به سيصد وزن موجود، به راحتي مي‌توانيم نزديك به هشتاد درصد كل شعرهاي سروده شده به زبان فارسي از اول تا اكنون را بفهميم و بشناسيم و صحيح بخوانيم. با اين اوصاف شناخت وزن و قافيه براي تمام شاعران ضروري به نظر مي‌رسد. چه آنهايي كه شعر كلاسيك و چه آنهايي كه غير كلاسيك مي‌نويسند. شعر گذشته و امروز از هم جدا نيستند

آموزش ادبیات:
سمبلیسم
سمبولیسم یا نمادگرایى پیش از آن که یک مکتب به حساب بیاید، یک مفهوم یا فلسفه است. بشر از ابتداى شکل گیرى تمدن ها و آغاز شاعرى تمایل داشته حرف هایش را در قالب نمادها و نشانه ها به زبان آورد و اشیاى دور و برش را تجسم مفاهیمى عمیق تر از آنچه به چشم مى آید، نشان دهد. همان طور که مصریان باستان گل هاى اسیریس را نماد مرگ مى دانستند، هندیان گل نیلوفر را نشانه تاج خداوند مى نامیدند، بابلى ها مار را نماد جاودانگى به حساب مى آوردند و خورشید را نشانه بخشندگى و زندگى اما به هرحال سمبولیسم یک مکتب فکرى هم هست. در اواخر قرن نوزدهم شاعران فرانسوى که از زبان خشک نویسندگان رئالیسم (واقع گرا) به ستوه آمده بودند، مکتب سمبولیسم را بنیان نهادند. آنها عقیده داشتند: اثر هنرى باید تا حد ممکن از بیان مستقیم مفاهیم فرار کند و به نمادها و نشانه ها پناه آورد.نمادها و نشانه ها، خواننده را در کشف راز و رمزهاى اثر به تحرک درمى آورد و او را از قالب یک شاگرد حرف گوش کن بیرون مى آورد. این مکتب در اواخر قرن نوزدهم به وجود آمد. شارل بودلر پایه گذاراین مکتب بود. در میان کسانی که از بودلر الهام گرفتند و با آثار خود زمینه را برای پیدایش سمبولیسم آماده ساختند پل ورلن، آرتور رمبو و استفان مالارمه از همه مشهورتر هستند. باید توجه داشت که هرکدام از آنها سبک ویژه ای داشتند.
.در میان نویسندگان جوزف کنراد و جیمز جویس به دلیل نمادپردازى درآثارشان شهرت خاصى دارند. مثلاً جیمز جویس در کتاب «چهره مرد هنرمند در جوانى» پسرکى عینکى را به تصویر مى کشد که مدام مطیع پدر و مادر و نظام کلیسایى و معلمان مدرسه اش است. او به خاطر عینکى که به چشم مى زند با بچه ها فوتبال بازى نمى کند. اما یک روز این عینک به طور اتفاقى مى شکند و پسرک با کمال تعجب متوجه مى شود که بینایى اش هیچ نقصى ندارد و بدون عینک هم مى تواند دنیاى اطرافش را ببیند. منتقدان آثار جویس، عینک را نماد نگاه بسته و فیلتر شده یا همه باورهاى کورى مى دانند که چشم عقل ما را پوشانده اند.
رمز گرایى، نمود عصیان هنرمندان در برابر مکاتب واقع گرایى و وصف گرایى بود. رمزگرایان بر فلسفه بدبینانه شوپنهاور و ایده آلیست هاى معنى گرا تکیه داشتند. آنان دیگر بار شعر را بر اریکه قدرت و افتخار نشاندند. بودلر، پایه گذار این مکتب، معتقد بود: «دنیا جنگلى است سرشار از اشارات. حقیقت از چشم مردم عادى پنهان است و فقط شاعر مى تواند به رمز و راز این اشارات پى ببرد.» برخى از شاعران این مکتب، در این رمزآلودگى غرق شدند و گاه اندیشه هاى مبهم و غیر اخلاقى را رواج دادند. این جریان بر آثار هنرى ایران در قرن حاضر تأثیری به سزا نهاد.
شارل بودلر، موریس مترلینگ، آلدینگتن، لارنس، هاکسلی، آرتور رمبو از بزرگان این مکتب هستند.
سفر و شعر رویای پاریسی آثار بودلر، نژادپرست از آرتور رمبو، شاهدخت مالن از موریس مترلینگ نمونه هایی از آثار سمبولیسم می باشند.

هیچ نظری موجود نیست: