سيگاري
داستاني از حميد توکلي
داستاني از حميد توکلي
هر وقت ميبينمت حس كشيدن سيگار را برايم ميدهي. كف دستم عرق كرده، نبضم تند شده و ترس از شنيدن صداي سرفه و بوي سيگار رهايم نميكند. راستش را بخواهي هيچ وقت آن سه عدد سيگاري كه در عمرم كشيدهام را تا آخر تمام نكردهام، نصفه كاره از وحشت لو رفتن و رسوا شدن رها كردهام. البته قضيه مربوط به 8 سالگيام ميشود.
چند سال پيش از راديو سراسري شنيدم كه از يك تحقيق تازه به اين پي بردهاند كه هر دود سيگار 37 ثانيه از عمر بني آدم را كم ميكند. نميدانم چطور به اين نتيجه رسيدهاند ولي خوب، ميدانم ركورد 400 متر در دووميداني29/43 ثانيه است. يعني يك دور كامل استاديوم ورزشي را يك آمريكايي بنام بوج رينولدز در29/43 ثانيه تمام كرده.
ميخواهم ببينمت و براي بار چهارم يك نخ، سيگار دود كنم. دودش را با آرامش از دهانم بيرون بدهم و باز از بيني آن را فرو برم وشايد اين بار راديوسراسري بگويد هر دود سيگار43 ثانيه از عمر آدم را كم ميكند، ولي مهم نيست ميخواهم آن را تمام كنم و شايد اين بار ديگر سرفه نكنم و آن وقت به من ميگويند مردِ سيگاري، البته من در اماكن عمومي سيگار را ترك خواهم كرد.
26/ 11/83
چند سال پيش از راديو سراسري شنيدم كه از يك تحقيق تازه به اين پي بردهاند كه هر دود سيگار 37 ثانيه از عمر بني آدم را كم ميكند. نميدانم چطور به اين نتيجه رسيدهاند ولي خوب، ميدانم ركورد 400 متر در دووميداني29/43 ثانيه است. يعني يك دور كامل استاديوم ورزشي را يك آمريكايي بنام بوج رينولدز در29/43 ثانيه تمام كرده.
ميخواهم ببينمت و براي بار چهارم يك نخ، سيگار دود كنم. دودش را با آرامش از دهانم بيرون بدهم و باز از بيني آن را فرو برم وشايد اين بار راديوسراسري بگويد هر دود سيگار43 ثانيه از عمر آدم را كم ميكند، ولي مهم نيست ميخواهم آن را تمام كنم و شايد اين بار ديگر سرفه نكنم و آن وقت به من ميگويند مردِ سيگاري، البته من در اماكن عمومي سيگار را ترك خواهم كرد.
26/ 11/83
چشمهاي التماس
شعري از حبيبه بخشي
شعري از حبيبه بخشي
آسمان فريادکنان
در دل شب
ميل باران ميکند
دختري از دور
اين صحنه
تماشا ميکند
قطرهاي در انتهاي پنجره
مثل شبنم روي ياس
مثل چشمهاي التماس
نمايان ميکند
چشمها ميشويد
دلها ميشويد
دستها رو به خدا
و به اميد ظهور آقا
بر بلنداي افق
اين حضور سبز مولا
تمنا ميکند.
در دل شب
ميل باران ميکند
دختري از دور
اين صحنه
تماشا ميکند
قطرهاي در انتهاي پنجره
مثل شبنم روي ياس
مثل چشمهاي التماس
نمايان ميکند
چشمها ميشويد
دلها ميشويد
دستها رو به خدا
و به اميد ظهور آقا
بر بلنداي افق
اين حضور سبز مولا
تمنا ميکند.
روز نوزدهم سربازي روزها
خاطرات محمد خواجهپور از روزهاي سربازي
خاطرات محمد خواجهپور از روزهاي سربازي
سلام دايانا!
ديشب دعاي كميل بود . سه شب قبل يا همان روز چهارشنبه هم دعاي توسل. قرار شده هر هفته اين طور باشد. 700نفر كه باشند حتماً باشكوه ميشود همه هستند. اجبار زيادي در كار نيست ولي همه بايد باشند. بچهها ميآيند و تنها دلخوري آنها اين است كه از وقت خواب كم ميشود. اما خوب دعا خواندن بهتر از بشين و پاشو رفتن است.
براي نماز هم همه نيستند شايد حدود نصف سربازها نماز ميخوانند فقط نماز صبح وقت خاصي براي خواندن ندارد. قبل از اذان ظهر و مغرب تمرينها تمام ميشود. بچهها به صف ميشوند و ميروند نماز يا بعضي مثل من تكي ميروند. نماز سريع خوانده ميشود يا همان تكاوري كه از غذا جا نمانيم. هر كس كه از قبل نماز ميخوانده، اينجا ميخواند و هر كس نميخوانده هم فقط گاهي به اجبار يا براي ظاهر شدن مقابل ارشد است كه ميخواند. فكر نميكنم توصيههاي مذهبي تاثير چنداني در نماز خوان شدن اينها داشته باشد. البته شايد تشويق براي كساني كه سست هستند موثر باشد. اما تنبيه اصلاً.
جمعه بود و ظهر كلي نماز قضا خواندم. ميخواهم توي اين دو سال هيچ كار نكنم لااقل نمازهاي قضا را صفر كنم. اين هم خودكاريست ديگر. نمازها را نوشتم كه هر وقت فرصت شد بخوانم. ميتوانم ، ميدانم.
ديشب دعاي كميل بود . سه شب قبل يا همان روز چهارشنبه هم دعاي توسل. قرار شده هر هفته اين طور باشد. 700نفر كه باشند حتماً باشكوه ميشود همه هستند. اجبار زيادي در كار نيست ولي همه بايد باشند. بچهها ميآيند و تنها دلخوري آنها اين است كه از وقت خواب كم ميشود. اما خوب دعا خواندن بهتر از بشين و پاشو رفتن است.
براي نماز هم همه نيستند شايد حدود نصف سربازها نماز ميخوانند فقط نماز صبح وقت خاصي براي خواندن ندارد. قبل از اذان ظهر و مغرب تمرينها تمام ميشود. بچهها به صف ميشوند و ميروند نماز يا بعضي مثل من تكي ميروند. نماز سريع خوانده ميشود يا همان تكاوري كه از غذا جا نمانيم. هر كس كه از قبل نماز ميخوانده، اينجا ميخواند و هر كس نميخوانده هم فقط گاهي به اجبار يا براي ظاهر شدن مقابل ارشد است كه ميخواند. فكر نميكنم توصيههاي مذهبي تاثير چنداني در نماز خوان شدن اينها داشته باشد. البته شايد تشويق براي كساني كه سست هستند موثر باشد. اما تنبيه اصلاً.
جمعه بود و ظهر كلي نماز قضا خواندم. ميخواهم توي اين دو سال هيچ كار نكنم لااقل نمازهاي قضا را صفر كنم. اين هم خودكاريست ديگر. نمازها را نوشتم كه هر وقت فرصت شد بخوانم. ميتوانم ، ميدانم.
3:11 ظهر
روز بيستم
سلام دايانا!
توي نظام طوريست كه هر كسي هارت و پورت ميكند يك بالا دست دارد كه مثل سگ از او ميترسد و بايد فرمان ببرد. سلسله مراتب بايد به محكمترين شكل رعايت شود و بالا دستها هستند كه در مقابل نافرماني عكسالعمل شديد نشان ميدهند و همين طور به پايين سير ميكند.
يك سر گروهبان جديد داشتيم به نام اورنگي آدمي با قيافهاي كاملاً نظامي سرو ريشهاي تراشيده و تنومند چند روز بيشتر نيست كه آمده. گروهان كم كم دارد شل و ول ميشود. او هم صبح ما را برد زمين خاكي و كلي گرد و خاك داد. باز هم يك سر به گودال زديم. اما مثل اينكه يكي به فرمانده گروهان، گفته بود. او هم از قبل فرمان داده بود كه خاكي ممنوع. پايان خاكي بود كه فرمانده آمد و كلي به سر گروهبان توپيد. قند توي دل بچهها آب ميشد. فرمانده واقعاً هواي بچهها را دارد و گروهان ما مايه حسرت بقيه گروهانها شده.
يك نكته اين كه دفترچه راهنماي سرباز بخش حفاظت اطلاعات را خواندم نوشتن خيلي چيزها ممنوعست. بايد دقت بيشتري بكنم كه اين يادداشتها ضرري به هيچ كس و نظام نرساند و نتوانند گير بدهند. به خصوص اطلاعات راجع محل خدمتي كه بخش اصلي اين مطالب است.
توي نظام طوريست كه هر كسي هارت و پورت ميكند يك بالا دست دارد كه مثل سگ از او ميترسد و بايد فرمان ببرد. سلسله مراتب بايد به محكمترين شكل رعايت شود و بالا دستها هستند كه در مقابل نافرماني عكسالعمل شديد نشان ميدهند و همين طور به پايين سير ميكند.
يك سر گروهبان جديد داشتيم به نام اورنگي آدمي با قيافهاي كاملاً نظامي سرو ريشهاي تراشيده و تنومند چند روز بيشتر نيست كه آمده. گروهان كم كم دارد شل و ول ميشود. او هم صبح ما را برد زمين خاكي و كلي گرد و خاك داد. باز هم يك سر به گودال زديم. اما مثل اينكه يكي به فرمانده گروهان، گفته بود. او هم از قبل فرمان داده بود كه خاكي ممنوع. پايان خاكي بود كه فرمانده آمد و كلي به سر گروهبان توپيد. قند توي دل بچهها آب ميشد. فرمانده واقعاً هواي بچهها را دارد و گروهان ما مايه حسرت بقيه گروهانها شده.
يك نكته اين كه دفترچه راهنماي سرباز بخش حفاظت اطلاعات را خواندم نوشتن خيلي چيزها ممنوعست. بايد دقت بيشتري بكنم كه اين يادداشتها ضرري به هيچ كس و نظام نرساند و نتوانند گير بدهند. به خصوص اطلاعات راجع محل خدمتي كه بخش اصلي اين مطالب است.
9:44 صبح
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر