۵/۲۷/۱۳۸۴

الف233

دو غزل از جواد راهپیما
کلاغ
نشسته‌ام به زير سقف خانه‌هاي كاغذي
و فكر مي‌كنم تو را بهانه‌های كاغذي
حضور بی‌قرارم از وفور این کلاغ‌هاست
كه محو مي‌شوند با شبانه‌هاي كاغذي
كسي نبود زير لب صدا كند مرا كه هي
چرا نمي‌نويسي‌ام ترانه‌هاي كاغذي
برايت اي جوانتر از شكوفه‌هاي نازكم
نمي‌فرستم از سفر جوانه‌هاي كاغذي
ببر مرا به يادها به سوي انجمادها
كه خسته گشته‌ام از اين زمانه‌هاي كاغذي
2001/9/7
سبوی پنهان
آهسته از سکوت چوپان برخیز
گفتم که قسم به لقمه‌ی نان برخیز
یک گام به لحظه‌های باران بردار
یک لحظه به حرمت سلیمان برخیز
پیشانی من چروک حرمان دارد
ای خوب تو را به جان قرآن برخیز
بر پرده‌ی دل حدیث ایمان ثبت است
این بار علی بگو و با آن برخیز
اینجا همه رو به سمت خورشید شدند
آیینه صفت، سبوی پنهان برخیز
2005/2/7
آسمان من
شعری از حبیبه بخشی
از تو نه
از آسمانِ من
چند شاعر
بیشتر نباریده است
و شعرهای تو
دارند چشمک می‌زنند
در حوض کوچک خانه‌مان

چهار دوبیتی از حاج درویش پورشمسی
1
صدا از دور می‌آید به گوشم
نشسته چشم به راه دل خموشم
طرب‌انگیز دل شه از لقاحش
ولیکن روز اول برده هوشم
2
به‌دست گرگ بدعت گشته‌ام خوار
مرا بنشانده این دوران سرکار
بسوزد رسم بد خرجی که آخر
به دور از خانمان گشتم گرفتار
3
سحر برخیز و دستی بر دعا گیر
نبال از دل مثال عارف پیر
بخوانش تا بیاید محرم راز
بزن فریاد و بر گو که شده پیر
4
به‌باد شرجی غم مبتلایم
گرفتار غم و درد و بلایم
خدا دستم بگیر و از دبی بر
نباشد درهم اینجا هوایم
5
جمال تو مرا شرمنده کرده
رخ ماهت دلم آشفته کرده
اگر گویم ندارم تاب دوری
حقیقت روز و شب دل گریه کرده
6
به‌سویش مثل صاروخ کروزم
چه سازم با دل در ساز و سوزم
گرفتار دل غربت‌پرستم
از آن ترسم که هنجرانش بسوزم

گذشته گراش از نگاه اله‌قلی‌خان
نقدی بر کتاب «نگاهی به گذشته گراش» از محمد خواجه‌پور
نگاهی به گذشته/ به قلم حاج‌اله‌قلی خان مقتدی/ به کوشش و اهتمام مهندس زادان‌ مقتدری واخوان/ انتشارات کوشامهر/ چاپ اول83/ 2500 تومان
اله قلی‌خان از محدود شخصیت‌های سیاسی تاثیرگذار در محیط سیاسی و اجتماعی گراش بوده است. این فعالیت‌ها باعث شده،دیدگاه‌های متضادی درباره شخصیت و اعمال او وجود داشته باشد در کنار آن همزمان شدن فعالیت‌های او با رژیم گذشته سبب شد در جریان انقلاب اسلامی بسیاری، تمامی مشکلات و معضلات گراش را به او ربط دهند.
«نگاهی به گذشته گراش» تلاش اله‌قلی‌خان و پسرش مهندس زادان است برای ارائه تصویری پیراسته و مثبت از اولین شهردار با توجه به این که به نظر نمی‌رسد دیگر همسالان اله‌قلی‌خان دست به قلم برده و آن روزگاران را از دید خود روایت کنند. این کتاب به احتمال زیاد می‌تواند تصویری مثبت را از راوی به تاریخ ارائه دهد.
تصویری ارائه شده از اله‌قلی‌خان در کتاب «نگاهی به گذشته گراش» مردی است به شدت عملگرا او زندگی را با اسارت و سختی شروع می‌کند و بعد به کشاورزی پرداخته و سرانجام سعی می‌کند به آباد کردن شهر خود بپردازد. تلاش‌های قابل ستایش وی در مقام شهردار و مدیرعامل شرکت آب و برق مثل تمام مسئولیت‌پذیری‌ها با گلایه‌ها و انتقادهایی همراه بوده است. اله‌قلی خان سعی کرده است این خاطرات دفاعیه‌ای بر این نقدها نیز باشد. به خصوص او سعی می‌کند با انتشار اسنادی نشان بدهد که در انقلاب اسلامی با انقلابیون همکاری داشته است.
در بخش‌هایی که به نظر می‌رسد ابهامی‌هایی در زندگی راوی وجود دارد معمولاً خود وی نیز سریعاً از این بخش‌ها گذر کرده است. همانند روزگار جوانی وی که البته خوانندگان نکته‌سنج با توجه به نامه پیوست که توسط زادان‌خان نوشته شده است می‌توانند بخشی از آن را در ذهن خود بازسازی کنند. یا رابطه میان اله‌قلی‌خان و خاندان دولخانی که باعث زندانی شدن وی می‌شود بسیار سربسته روایت شده است در حالی که با توجه به عکس‌های موجود این ارتباط تا سال‌ها بعد ادامه داشته است.
نکته جالب این است که نویسنده به طور کامل از هویت خانی خود دفاع می‌کند و این گذشته را می‌ستاید اما معمولاً اشاره‌ای به نوع رابطه خود با افراد زیر دست ندارد. ما تا تنها با توالی اتفاق‌ها طرف هستیم و تنها در قسمت‌هایی که اله‌قلی خان دچار مشکلات و سختی می‌شود حوادث همراه با جزییات روایت می‌شود. شاید پرداختن به جزییات می‌توانست این کتاب مفید، ما را در شناخت گذشته بهتر یاری نماید.
از سوی دیگر با توجه به این که این خاطرات در سال‌های اخیر نوشته شده و توسط مهندس زادان مقتدری نیز ویراسته و بازخوانی شده است از نظر ادبی نمی‌توان بدان تکیه کرد و زبان استفاده شده متناسب با روح وقایع و بازتاب دهنده واقعی زمانه خود نیست. اگر این خاطرات در همان روزگار نوشته می‌شد یا گردآورنده سعی می‌کند لحن و گفتار روای را در متن حفظ کند با کتابی صمیمی‌تر و واقعی‌تر و البته از نظر ادبی ارزش‌مندتر روبه‌رو بودیم. پیرایش‌هایی که در متن موجود است از نظر زبانی ما را با لحنی چندگانه روبه‌رو کرده است.
به نظر می‌رسد برای جلوگیری از حجیم‌تر شدن کتاب نیمه دوم و بخش‌های پایانی زندگی اله‌قلی خان به شکل گذرا روایت شده است که امید داریم در فرصتی دیگر این بخش نانوشته نیز با توجه به اهمیت خود در نشان دادن وقایع سال‌های اخیر در گراش در دسترس قرار گیرد. اما همین مقدار نوشته نیز تاکنون تنها اثر منتشر شده درباره گذشته است از این‌روست که معتقدم که این نمی‌تواند گذشته واقعی گراش باشد باید دیگر نقش‌آفرینان نیز از زاویه دید خود وقایع را روایت کنند تا تاریخ در پایان حکم خود را صادر نماید.
در هر صورت تلاش خاندان مقتدری در گردآوردن یادمان‌های خود آن‌قدر ستودنی و قابل توجه است که این اشاره و نقدهای کوچک چیزی از ارزش آن نمی‌کاهد.
روز چهل و دوم سربازی روزها
خاطرات محمد خواجه‌پور از روزهای سربازی
سلام دايانا!
براي يك نفر از آن روزها اين طوري نوشتم ببين چه‌طور است: بر پا«من مي‌‌خواهم خوشبخت باشم» بشين «خوشبختي يعني چه؟» از جلو نظام «چقدر بايد به حرف‌هاي مردم توجه كنم ؟» بدو«چرا من زندگي مي‌كنم؟» به ايست «وقتي مردم چطور شده؟» كره خر حيوان حواست كجاست؟« چقدر به تفكرات اهميت بدهم چقدر به حس‌هايم؟» ماده گاو! بخواب« عشق ديگر چه گهي ست؟» همه مردن؟« چرا صادق هدايت خودكشي كرد؟» برپا « مي‌گويند بايد زندگي كرد» بشين«‌باشد» بلند بگو من خرم«چقدر خر بودن مي‌چسپد» نفهم! بي‌شعور!«نفهميدن آرامش مي‌آورد» شما بايد فردا خلاف‌كاران را بگيريد«اين قانون‌ها براي نقض شدن نوشته شده است» خبردار«چه خبر؟» خر! « من مركز جهان هستم» يابو! «زندگي باري‌ست كه بايد كشيد» سيگار نكشيد« هر كاري دلت خواست بكن» سيگار نكشيد «‌هر اعتيادي بد است حتي فكر كردن» تو فكر نمي‌كني فرمان مي‌بري «هر كاري مي‌شود انجام داد اگر خودت، خودت بماني» اينجا آمده‌ايد آدم شيد« عر عر نواي عاشقانه‌اي‌ست» فكر خانه را از سر بيرون كن«هيچ وقت با هيچ نگاهي هيچ اتفاقي نمي‌افتد» برپا «خواب خوب است» بشمار يك و ..صدا درون سر طنين مي‌گيرد و اينجا تنها يك پنجره‌ام براي ديدن، براي شنيدن، روح فروغ اين را به من هديه كرده. لاي سطرهاي نامه ها و توي شعرهايم نفس مي‌كشم. هواي اينجا را پس می‌زنم مغزم را می‌آورم جلو زبانم ماسك می‌شود براي هوايي كه می‌خواهد مرا عوض كند. مرا آدم كند اين طوري حرف هم نمی‌زنم.
7:24شب

هیچ نظری موجود نیست: