داشتم تو پارک قدم میزدم
داستانی از سعید توکلی
داستانی از سعید توکلی
(اين نوشتهها
که ميخوانيد تمريناتی هستند نوشته شده در دفتری که توی يک پارک پيدا کرده ام. بدين وسيله وقوع هر يک از آنها راشديداً تکذيب مينمايم. امضا: من)
داشتم تو پارک قدم ميزدم. از دور پسری رو ديدم که از روی يکی از نيمکتها، بلند شد.کاغذی رو روی نيمکت فراموش کرده بود. برداشتم. داستانی بود که ميشد فهميد تازه نوشته شده. اسمش اين بود. «به تو ای خواننده پوفيوز».
داشتم تو پارک قدم ميزدم. يه پسره روی نيمکت داشت با موبايلش حرف ميزد، اما موبايله تحويلش نميگرفت.
داشتم تو پارک قدم ميزدم. دو گنجشک داشتند با هم عشقبازی ميکردند. سرم رو که برگردوندم، يکيشون گفت «آقا، ما زن و شوهر هستيما!»
يک روز که داشتم تو پارک داشتم قدم ميزدم، اينو از دختری که با دوستش حرف ميزد شنيدم.
«باورت نميشه. روز انتخاباتو يادته؟ من و مامان، بابام ميرفتيم برای رای دادن. تو بزرگراه بابام داشت ميگفت يه جای اين ماشين ميلنگه. هنوز حرفش تموم نشده بود، يه مارمولک درشت پريد رو داشبورد. مامان هفت هشتايی جيغ زده بود که بابا ماشينو کنار زد. داشت به زمين و زمون بد و بيراه ميگفت. منم ترسيده بودما ولی بعدش کلی خنديديم.
داشتم تو پارک قدم ميزدم. دلم هوس يه آهنگ قديميو کرد. از پشت سرم يک نفر همون آهنگو با سوت ميزد. خواستم برگردم بغلش کنم.
داشتم تو پارک قدم ميزدم. دير وقت بود. بقيه آدامسها رو عمراً اگه ميتونستم بفروشم.
که ميخوانيد تمريناتی هستند نوشته شده در دفتری که توی يک پارک پيدا کرده ام. بدين وسيله وقوع هر يک از آنها راشديداً تکذيب مينمايم. امضا: من)
داشتم تو پارک قدم ميزدم. از دور پسری رو ديدم که از روی يکی از نيمکتها، بلند شد.کاغذی رو روی نيمکت فراموش کرده بود. برداشتم. داستانی بود که ميشد فهميد تازه نوشته شده. اسمش اين بود. «به تو ای خواننده پوفيوز».
داشتم تو پارک قدم ميزدم. يه پسره روی نيمکت داشت با موبايلش حرف ميزد، اما موبايله تحويلش نميگرفت.
داشتم تو پارک قدم ميزدم. دو گنجشک داشتند با هم عشقبازی ميکردند. سرم رو که برگردوندم، يکيشون گفت «آقا، ما زن و شوهر هستيما!»
يک روز که داشتم تو پارک داشتم قدم ميزدم، اينو از دختری که با دوستش حرف ميزد شنيدم.
«باورت نميشه. روز انتخاباتو يادته؟ من و مامان، بابام ميرفتيم برای رای دادن. تو بزرگراه بابام داشت ميگفت يه جای اين ماشين ميلنگه. هنوز حرفش تموم نشده بود، يه مارمولک درشت پريد رو داشبورد. مامان هفت هشتايی جيغ زده بود که بابا ماشينو کنار زد. داشت به زمين و زمون بد و بيراه ميگفت. منم ترسيده بودما ولی بعدش کلی خنديديم.
داشتم تو پارک قدم ميزدم. دلم هوس يه آهنگ قديميو کرد. از پشت سرم يک نفر همون آهنگو با سوت ميزد. خواستم برگردم بغلش کنم.
داشتم تو پارک قدم ميزدم. دير وقت بود. بقيه آدامسها رو عمراً اگه ميتونستم بفروشم.
مشکلگشا حضرت علی
شعری از حبیبه بخشی
شعری از حبیبه بخشی
امشب تمام خاطرات یکجا فنا شد
مثل تمام آرزوها لافتا شد
دیگر بیا مشکلگشای هر دو عالم
دید چگونه عشق هم بی در کجا شد
امشب بیا تا عشق هم رنگی بگیرد
دیدی بغض هم مثل یک باران رها شد
حتی کویر خشک و بی آب و علف هم
مثل تمام حادثه، غوغا به پا شد
شاید نگاهت مثل یک باران رحمت
افتاد و به هر مشکلی، مشکلگشا شد
مثل تمام آرزوها لافتا شد
دیگر بیا مشکلگشای هر دو عالم
دید چگونه عشق هم بی در کجا شد
امشب بیا تا عشق هم رنگی بگیرد
دیدی بغض هم مثل یک باران رها شد
حتی کویر خشک و بی آب و علف هم
مثل تمام حادثه، غوغا به پا شد
شاید نگاهت مثل یک باران رحمت
افتاد و به هر مشکلی، مشکلگشا شد
ترانهای از فاطمه زمانی
دیشبتو رو خوابدیدیم
انگار یه مهتاب دیدم
موهات خیلی بلند بود
چشات خیلی قشنگ بود
مثل فرشته بودی
خودت نوشته بودی
یه روز پیشم میایی
برام یه گل میآری
وقتی که بیدار شدم
یه گل کنارم دیدم
اون گل بوی تو میداد
نشونی از تو میداد
انگار یه مهتاب دیدم
موهات خیلی بلند بود
چشات خیلی قشنگ بود
مثل فرشته بودی
خودت نوشته بودی
یه روز پیشم میایی
برام یه گل میآری
وقتی که بیدار شدم
یه گل کنارم دیدم
اون گل بوی تو میداد
نشونی از تو میداد
هفت دوبیتی از حاجدرویش پورشمسی
1 .
دل من کشتی بیناخدا شد
به سویم موشک سامی رها شد
دمی که منفجر شد قلب زارم
به گیتی راز عشقم برملا شد
2 .
بیا جانا نگر احوال درویش
شماتت کش شد از بیگانه و خویش
یکی خنجر به دستش میبرد سر
دگر همچون سیه ماری زند نیش
3 .
دلا دیدی وفا معنی ندارد
که هر کس یک کلاهی میگذارد
یکی با آشنایی و رفاقت
و دیگر ناز و اطواری میآرد
4 .
رخ مهتاب از غم، غم گرفته
سماء دیدهها شبنم گرفته
نشسته منتظر مهدی عج بیاید
که از هجرش به خود ماتم گرفته
5 .
بدو جونم بدو تا در حیاتُم
بدو عمرم بدو شاخه نباتم
تک دریای غم اشنخ زتاهم
بدو جان که تئش بند نجاتم
6.
شدم صیاد و رفتم کوه دلبر
به کولم سوزنی و از پی هر
سر چشمهی آو مد نیظمی بود
گلولهای خوردم و جانم بشد در
. 7 .
نمیتونم کشم دستم ز دلبر
نمیدونم چه سازم با دل و سر
کسی نومد کند پا در میونی
گرفته اخگری سر تا به پیکر
دل من کشتی بیناخدا شد
به سویم موشک سامی رها شد
دمی که منفجر شد قلب زارم
به گیتی راز عشقم برملا شد
2 .
بیا جانا نگر احوال درویش
شماتت کش شد از بیگانه و خویش
یکی خنجر به دستش میبرد سر
دگر همچون سیه ماری زند نیش
3 .
دلا دیدی وفا معنی ندارد
که هر کس یک کلاهی میگذارد
یکی با آشنایی و رفاقت
و دیگر ناز و اطواری میآرد
4 .
رخ مهتاب از غم، غم گرفته
سماء دیدهها شبنم گرفته
نشسته منتظر مهدی عج بیاید
که از هجرش به خود ماتم گرفته
5 .
بدو جونم بدو تا در حیاتُم
بدو عمرم بدو شاخه نباتم
تک دریای غم اشنخ زتاهم
بدو جان که تئش بند نجاتم
6.
شدم صیاد و رفتم کوه دلبر
به کولم سوزنی و از پی هر
سر چشمهی آو مد نیظمی بود
گلولهای خوردم و جانم بشد در
. 7 .
نمیتونم کشم دستم ز دلبر
نمیدونم چه سازم با دل و سر
کسی نومد کند پا در میونی
گرفته اخگری سر تا به پیکر
روز چهل و دوم سربازی روزها
خاطرات محمد خواجهپور از روزهای سربازی
خاطرات محمد خواجهپور از روزهای سربازی
سلام دايانا!
تماشاگران را خواندهاي( ربط به آن جك ندارد) اين نوشته به سبك ضد گزارشهاست.
8:55نماز خانه -يك تلويزيون 21اينچ پارس- حدود 200تماشاچي و من در ته كار نشستهام. صداي فردوسيپور كه ميان همهمهی «خفه خفه» دارد خفه ميشود.
9:07 دلها ميسوزد. بعد از بازي پخش زنده برنامه زير آسمان شهر.
9:11 اعصابها خرد ميشود. گل خورديم خيلي عادي. دارد مثل قطر ميشود چهار سال پيش.
9:18 يك سرگروهبان آمد نظم سرها بهم ريخت و صداها اوج گرفت.
9:23 حالا مشكل من تنها يك سر در سه رديف جلوتر است. كله حميد قلاوندي با 3سانتيمتر مو.
9:24 يك نفر پشت سر من اعصابش خرد شده و از بحرين حمايت ميكند.
9:25 دومين خطاي پشت18 قدم
9:32 به تير ايران خورد ولي قبلش خطا گرفته بودند. صداي چْكچْك بلند است.
9:36 بازي عربستان بيشتر ميچسپد. اينجا وقتكشي شروع شده است. مثل سربازهاي ما شروع كردهاند به تمارض داور بايد بشين پاشو بدهد.
9:40 «بهل تو گلو» يعني بگذار توي گل وقتي هيجان زده ميشوند ميروند كانال فرعي نيكبخت كانال را عوض كرد. از بغل گوش دروازه و من گذشت شوتش.
9:44 عربستان كرد تو گل تايلند گفتند واي
9:46 علي دايي گل شد، نشد نشد، بشين بابا، كلهات تو كادره
9:47 باز هم دايي اول خوب بود. توي آهسته هي چرا اين راست زد خاك تو سرش
9:50 اين هم دوميش. 20نفري به نشانه اعتراض ميروند بيرون
9:51 دروازهبان بحرين باز رفت روي فيلم. اين هم اسكار(به ياد ماسك)
9:53 دستشوييها برن. پيشروي، آمدهام رديف دهم.
9:55 شجيرات قاط زده. خوابش ميآيد از آن اهوازيهاي عشق فوتبال است. فردا بدبختيم.
10:01 يكي رفته توي دستشويي به عربها فحش داده. عربها توي پادگان
زياد هستند خوب شد قضيه بيخ پيدا نكرد. شجيرات رفت بخوابد.
10:05 يك نفر ميپرسد: شما منتظريد ايران سه گل بزند. از آن سئوالهاي مهم فلسفي مثل اينكه طرف به افسون و معجزات فوتبال اعتقاد ندارد. مثل من.
10:16 بيخيال بازي جوانمردانه.
10:20 چرا بازيكنان ايران اينقدر كچل شدهاند سيروس و كريمیبد تيپ شدهاند. دخترها اعصابشان بايد از ما خردتر باشد.
10:23 بحرين شده گروهان سه( كي فهميد چي گفتم)
10:26 دراز از كنار تيرك میزند بيرون واي اوخ دام يكي زد روي سر خودش
10:29 امرسان آرزوي موفقيت ميكند و سه تا فحش خورد
10:42 فردا تيم ملي زمين خاكي. بعد هم بشمارسه، دور بحرين را زدن برگشتن. بشمار يك...
10:49 گل سوت كف . سيروس هم تجديد دوره شد برو جام جهاني بعد بيا.
10:56چهار دقيقه بشمار چهار، دو گل زدي اومدي
10:57نيكبخت هم تجديد دوره. خلوت شد. همه دارند ميروند يعني تمام شد.
11:00يكي ديگه
11:02مثل چهار سال قبل شد. اين بار دو اخراجي حالا ميماند دعا كردن انتظار يك حماسه ديگرو يك استرالياي بدبخت كه آرزو ميكنيم اين بار ايرلند باشد.
11:03بدبخت آن همه نيرو كه رفت توي شهر براي خاموشي بلواهاي بعد از بازي . خوابها حرام شد. و هيچ اتفاقي نيافتاد. ما هميشه عادت داريم برخلاف انتظار كار كنيم. 11:05شب
تماشاگران را خواندهاي( ربط به آن جك ندارد) اين نوشته به سبك ضد گزارشهاست.
8:55نماز خانه -يك تلويزيون 21اينچ پارس- حدود 200تماشاچي و من در ته كار نشستهام. صداي فردوسيپور كه ميان همهمهی «خفه خفه» دارد خفه ميشود.
9:07 دلها ميسوزد. بعد از بازي پخش زنده برنامه زير آسمان شهر.
9:11 اعصابها خرد ميشود. گل خورديم خيلي عادي. دارد مثل قطر ميشود چهار سال پيش.
9:18 يك سرگروهبان آمد نظم سرها بهم ريخت و صداها اوج گرفت.
9:23 حالا مشكل من تنها يك سر در سه رديف جلوتر است. كله حميد قلاوندي با 3سانتيمتر مو.
9:24 يك نفر پشت سر من اعصابش خرد شده و از بحرين حمايت ميكند.
9:25 دومين خطاي پشت18 قدم
9:32 به تير ايران خورد ولي قبلش خطا گرفته بودند. صداي چْكچْك بلند است.
9:36 بازي عربستان بيشتر ميچسپد. اينجا وقتكشي شروع شده است. مثل سربازهاي ما شروع كردهاند به تمارض داور بايد بشين پاشو بدهد.
9:40 «بهل تو گلو» يعني بگذار توي گل وقتي هيجان زده ميشوند ميروند كانال فرعي نيكبخت كانال را عوض كرد. از بغل گوش دروازه و من گذشت شوتش.
9:44 عربستان كرد تو گل تايلند گفتند واي
9:46 علي دايي گل شد، نشد نشد، بشين بابا، كلهات تو كادره
9:47 باز هم دايي اول خوب بود. توي آهسته هي چرا اين راست زد خاك تو سرش
9:50 اين هم دوميش. 20نفري به نشانه اعتراض ميروند بيرون
9:51 دروازهبان بحرين باز رفت روي فيلم. اين هم اسكار(به ياد ماسك)
9:53 دستشوييها برن. پيشروي، آمدهام رديف دهم.
9:55 شجيرات قاط زده. خوابش ميآيد از آن اهوازيهاي عشق فوتبال است. فردا بدبختيم.
10:01 يكي رفته توي دستشويي به عربها فحش داده. عربها توي پادگان
زياد هستند خوب شد قضيه بيخ پيدا نكرد. شجيرات رفت بخوابد.
10:05 يك نفر ميپرسد: شما منتظريد ايران سه گل بزند. از آن سئوالهاي مهم فلسفي مثل اينكه طرف به افسون و معجزات فوتبال اعتقاد ندارد. مثل من.
10:16 بيخيال بازي جوانمردانه.
10:20 چرا بازيكنان ايران اينقدر كچل شدهاند سيروس و كريمیبد تيپ شدهاند. دخترها اعصابشان بايد از ما خردتر باشد.
10:23 بحرين شده گروهان سه( كي فهميد چي گفتم)
10:26 دراز از كنار تيرك میزند بيرون واي اوخ دام يكي زد روي سر خودش
10:29 امرسان آرزوي موفقيت ميكند و سه تا فحش خورد
10:42 فردا تيم ملي زمين خاكي. بعد هم بشمارسه، دور بحرين را زدن برگشتن. بشمار يك...
10:49 گل سوت كف . سيروس هم تجديد دوره شد برو جام جهاني بعد بيا.
10:56چهار دقيقه بشمار چهار، دو گل زدي اومدي
10:57نيكبخت هم تجديد دوره. خلوت شد. همه دارند ميروند يعني تمام شد.
11:00يكي ديگه
11:02مثل چهار سال قبل شد. اين بار دو اخراجي حالا ميماند دعا كردن انتظار يك حماسه ديگرو يك استرالياي بدبخت كه آرزو ميكنيم اين بار ايرلند باشد.
11:03بدبخت آن همه نيرو كه رفت توي شهر براي خاموشي بلواهاي بعد از بازي . خوابها حرام شد. و هيچ اتفاقي نيافتاد. ما هميشه عادت داريم برخلاف انتظار كار كنيم. 11:05شب
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر