۷/۲۲/۱۳۸۴

الف 241

در خاکستری شهر بودن
شهری از محمد خواجه‌پور
در گاه و بی‌گاه و همیشه
صدای خیابان از حنجره‌ی اگزوزها
درایستگاه اتوبوس‌دست کسی را دیدن که گرفته است کسی
وخیره به دست‌های خود و بلیتی به هر جا
اشراق بر سادگی آسفالت خط خورده با خطوط بریده
تا خانه‌ی دور از خود
خوب‌است دیواری‌باشدو پنجره‌ای باشد و پشت پنجره چیزی
یا هیچ
گل‌های پلاستیکی باشند و تا همیشه باشند
کامپیوتر باشد و گاه دعا کنم برق برود گور پدر ادیسون
خوب است تلفنی باشد که نیمه‌شب زنگ بخورد
بی‌گاه
روی تخت افتاده باشد/ باشم
حالا صبح است و شاید هر وقت دیگری
ساعت زنگ بخورد
دیربشود
«صبح به خیر عزیزم» رو به آینه
تن نفس بکشد در مه حمام
کت و شلوار با لکه‌های زرد شتاب به خیابان برود
در تاکسی ته سیگارش را کسی بیرون بیاندازد من باشم
هوا را با تمام رنگ‌هایش نفس بکشم
و کم کم شکل‌ کوه‌ها را دردور از یاد ببرم
دلم برای هیچ درختی تنگ نخواهد شد
دلخوشی کوچکی است زندگی که فردا تعطیل است
و چیزی بیش از این نیست که بخواهم
شعر صبح
شعری از بدریه دستار
می‌پرد باز مرغ
می‌نویسد شعر صبح
کاش کاشی
می‌دود روی اتاقک‌های روز
می‌خواهد با اشک زیر پتویی در شب
نم‌نم بارانی
می‌چکاند بر دوش
گوییا حنجره‌اش خوابیده‌است
یا که بالش در لحظه‌ها آب دیده است
من کجا ایستاده است
سایه‌اش روی کدام دیوار افتاده است
باز در آغوش چیزی
یا که نه دیرینه خوابی
با مداد پاکن‌اش
می‌زداید جاده را
از صفحه‌ی تلخ دقایق
ساده می‌بندد تمام‌اش را به داری
یا که شاید اوج گیرد با هوایی
فاصله‌گذاری و انواع نقد
یادداشتی از مسعود غفوری
فاصله‌ای که ما از متن می‌گیریم نوع نقد ما را تعیین می‌کند. شاید هیچ اثری نباشد که فقط توانایی پاسخ به یک نوع نقد را داشته باشد، و کمتر اثری هم هست که بتوان همه انواع نقد را بر آن اعمال کرد. ولی اینکه از بین همه این انواع کدام‌یک را بر اثر خاصی اعمال کنیم به این بستگی دارد که در چه فاصله‌ای از متن قرار بگیریم: آنقدر نزدیک که به مثال فرمالیست‌ها فقط و فقط متن نوشته شده را ببینیم؛ یا آنقدر دور که مثل پیروان نقد تاریخی-زندگی‌نامه‌ای، اثر را تنها بهانه‌ای برای پرداختن به خود پدیدآورنده‌اش در نظر بگیریم.
برای روشن شدن بحث این نوشته، سه بازه مکانی را از متن مرکزی در نظر می‌گیریم: بازه دور، بازه نزدیک، بازه خیلی نزدیک؛ و سعی می کنیم با قرار دادن انواع نقد در این بازه‌ها به تعریف و شناخت بهتری از آنها برسیم.
الف) در بازه دور انواعی مثل نقد تاریخی-زندگی‌نامه‌ای، و انواع نقدهای اجتماعی مثل نقد پسااستعمارگرایانه، نقد فمینیستی و ... قرار می‌گیرند. این نوع نقدها بیشتر به محیط پیرامون اثر توجه دارند تا به خود اثر، و آنچه برای آنها مهم است زمینه‌های به‌وجودآمدن و نوع و سطح تاثیرگذاری اثر بر این محیط است. برای مثال نقد اجتماعی می‌کوشد تبیین کند که بین نمایشنامه هملت و دغدغه عمومی مردم انگلستان درباره پایان حکومت باشکوه ملکه الیزابت و جانشینی او چه ارتباطی وجود دارد.
ب) در بازه نزدیک انواعی قرار می‌گیرند که می‌کوشند معنای متن را با استفاده از محیط پیرامون آن دریابند. انواعی که در این بازه قرار می گیرند، مثل نقد روانشناسانه و نقد اسطوره‌گرا،می‌کوشند به هر طریق ممکن و با رفت‌وآمدی که بین خود اثر و محیط پیرامون‌اش انجام می‌دهند متن را تفسیر کنند. دستمایه کار این نوع نقد گستره وسیعی را در بر مي‌گيرد، از توجه به تک‌تک کلمات متن گرفته تا تحلیل شرایط و فضای به وجود آمدن اثر. برای مثال در نقد فرويدی نمایشنامه هملت، به همان اندازه از شخصیت مالیخولیایی هملت سخن می رود که از سلطه اعتقادات باستانی و مذهبی بر ذهن او.
ج) در بازه خیلی نزدیک، به غیر متن استفاده از هیچ منبع دیگری، مثل محیط پیرامون آن، برای تفسیر متن مجاز نیست. انواعی مثل نقد فرمالیستی و نقد نو به درون متن نوشته می‌روند و مي‌كوشند با ریزبینی و کنکاش در نوع و شکل کلمات و جملات و چگونگی قرار گرفتن آنها، به معنای نهایی متن دست پیدا کنند. مثلا در نقد فرمالیستی «خشم و هیاهو» برای پی بردن به شخصیت عقب‌افتاده راوی، تحلیل زبانشناسانه پاراگراف اول و نوع افعالی که او به کار می برد کافی است.
در یک جمع‌بندی کلی، این سه بازه جهت تفسیر متون مختلف تاکید خود را بر این موارد قرار می‌دهند: بازه دور بر استفاده صرف از محیط پیرامون؛ بازه نزدیک بر استفاده از خود متن و محیط پیرامون به تناسب؛ و بازه خیلی نزدیک به استفاده صرف از خود متن.
مسعود غفوري 17/7/84

روز چهل و نهم سربازی روزها
خاطرات محمد خواجه‌پور از روزهای سربازی
سلام
ديروز روز آخر گشت روز بود و ديگر تمام شد. صبح كه رفتم گفتم توي پايان دوره به جاي اسلحه شناسي از ما امتحان « شناسايي دبيرستان‌هاي دخترانه مرودشت» مي‌گيرند ولي همه اين‌ها تمام شد. سه سري گشت داديم. صبح‌ها همان گشت مدارس هميشگي و اين بار پيش دانشگاهي پتروشيمی‌به ياد هتل صمد افتادم و ترياك در بخاري انداختن نمی‌دانم چرا.
در پادگان شنبه بازديد بوده و ما همه نگران بوديم كه چه مي‌شود كه مي‌آيد و فلان و فلان يعني در مهم‌ترين روز پادگان غايب. اين هم از آن چيزهاست هر وقت هر جا كه نمي‌خواهي هستي. اما توي شهر گشتن هم بد نيست‌ها!؟
وجه‌ام پيش انديمشكي‌ها رفته بالا وقتي نوارم شروع مي‌‌كند بقيه مجبورند كه گوش كنند و خودم بعد مي‌فهمم كه چقدر منبر بوده‌ام. تكه‌هايي از خودم را برايشان باز كردم هنوز همان سئوال هميشگي كه « دانشگاه چه شد» « اخراج شدم» و باز پي‌آيند كه هيچ چيز اهميت ندارد. صميمي‌تر شديم حتي شام هم مهمان يكي از آن‌ها بودم يك ساندويچ حسابي البته نه چندان كلاس بالا.
روزه را هم گرفتم اين هم از آن چيزها بود كه شاخ بچه‌ها را در آورده بود. اصلاً درك نمي‌كردند من چه طوري دارم فكر مي‌كنم و چرا تخمه آفتاب گردان را نمي‌كشم و دخترهاي خيابان را رج می‌زنم كه در يك روز 8تا روزنامه مي‌خرم. راستي سيد ابراهيم رفته جام جم.
7:16
رندانه با حافظ برگزار شد
چهارشنبه شب به مناسبت گرامی‌داشت روز حافظ شب‌شعری برگزار شد. مهمان این برنامه راشد انصاری طنزنویس دوست‌داشتنی هرمزگان بود.عکس‌های شب شعر را در اینجا ببینید

هیچ نظری موجود نیست: