۱۰/۱۴/۱۳۸۷

الف 406

بی‌وفایی

شعری از طاهره ابراهیمی

میان این غزل‌خوانان چه حاصل

که از یاران خود هستند غافل

مرا دیگر به آنان نیست کاری

چرا خون بر دل من می‌کنی دل

چو گل بودم زمانی پیش رویش

و لیکن حال بر سر دارم این گل

به دریای نگاهش غرق گشتم

دل دریایی او گشت ساحل

ولی در بی‌وفایی زمانه

نصیب قلب شیدایم چه حاصل

رهایم کن تو بگذارم بمیرم

چرا خون بر دل من می‌کنی دل

دو شعر

از عبدالرضا آذرمینا

1

جان و دل بود همه در سفر کار خطا

همه جا بود دلم ، ليك نبودش سر جا

خودي و غير، همه بهر نصيحت به منند

من ولي، به برف دارم سرواز كبك ادا

2

ای خدا با این دعا من را ببر تا آسمان

حاجتم را کن روا دیگر ندارم جسم و جان

دست حاجت میزنم بر دامنت ردم مکن

این دل بشکسته را درک و تو دل سردم مکن

فایل PDF را اینجا دریافت کنید

هیچ نظری موجود نیست: