مصطفی کارگر
6/آبان ماه/1388 ـ شیراز
من یک آدم معمولی هستم
فقط میدانم که فرصت نوشیدن چای کم است
باید کمتر بخوابم
و سریع تر بدوم
و بیشتر بدانم
خدا بزرگ است
و من یک آدم معمولی هستم
شاعریات!
خالو راشد (انصاری)
هرچند هلاک نام و عنوان شده ای
مانند همین قافیه(ارزان) شده ای
با سرقت از این و آن، تو هم بالاخره
از جمله ی صاحبان دیوان شده ای!
دیدیم در انجمن سوادت را هم
ظرفیت بحث و انتقادت را هم
مانند کسی که ختنهاش می کردند
فریاد و فغان و جیغ و دادت را هم!
چندی ست پرنده مهاجر شده ای
در چانه زدن عجیب ماهر شده ای
یک باره اگر مغز تو هم شد تعطیل
آن لحظه بدان تو نیز شاعر شده ای!
از منظره های دیدنی خواهم شد
یا زمزمه ای شنیدنی خواهم شد
من طفل دبستانی شعرم،از مهر!
شاگرد کلاس (بهمنی) خواهم شد!
از ما بهترون
حسن تقیزاده
- بلند شو. بلند شو احمد! احمد جون بیدار شو دیگه. تو چقدر میخوابی!
- کیه؟ کیه؟ آه خدا! انگار خواب میدیدم.
- اِه! بازم که خوابیدی. تا حالا چهار مرتبه بیدارت کردم، باز میگیری میخوابی.
- یعنی چه! تو کی هستی؟ این چه خوابیه! باید بیدار شم. باید یه کم آب به صورتم بزنم.
- بفرما این هم آب.
- (وحشتزده) این آبه، آره آبه!
- معلومه که آبه! میخواستی بنزین باشه؟
- تو کی هستی؟ از جون من چی میخوای؟ نکنه روحی؟ نکنه جنی؟
- آره، خوب فهمیدی، جنام.
- تو رو خدا با من کاری نداشته باش. به من رحم کن. من سه تا بچه دارم.
- باز خوابیدی؟ بلند شو ببینم. داری عصبانیام میکنی ها!
- آه خدایا این چه خوابیه؟ باید بلند شم برم دستشویی سرمو زیر آب سرد بگیرم.
- زحمت نکش. تو بلند شو از جات. من دستشویی رو میآرم توی اتاقت. بیا! این هم دستشویی با آب گرم و سرد.
- خدایا چی میبینم؟ دستشویی. انگار بیدارم. تو جنی؟ واقعاً جنی؟ پس، پس چرا تا حالا زهره ترک نشدم؟ چرا نمردم؟
- آخه من بهت جرات میدم نترسی. نمیمیری.
- آره، انگار نمیترسم! ببینم، تو هر چیزی رو میتونی بیاری اینجا؟
- آره. اینم وان. اینم دوش. اینم حوله. میبینی که آوردم. میتونی لمس کنی، واقعیه.
- احمق! وان و حوله میخوام چکار؟! گنج بیار.
- ... گنج مال قصه است.
- طلا چی؟ طلا که قصه نیست. صد کیلو طلا بیار.
- ... میتونم ولی غیرقانونیه! طلاها صاحب دارن. من دزدی بلد نیستم.
- شانس ما رو باش! برو گم شو بیعرضه!
همسر احمد: خجالت داره. این جوری میخوای بچههاتو تربیت کنی؟ نصف شب مست میآی خونه توی دستشویی میخوابی. بلند شو ببینم!
هفتههای کتاب 10

مزرعه حیوانات
جورج اورول (George Orwell)
(اریک آرتور بلر)
نویسنده و روزنامهنگار انگلیسی
متولد ۱۹۰۳، درگذشته ۱۹۵۰
آثار: آس و پاس در پاریس و لندن (۱۹۳۳)، روزهای برمه (۱۹۳۴)، دختر کشیش (۱۹۳۵)، به آسپیدیستراها رسیدگی کن (۱۹۳۶)، جاده به سوی اسکله ویگان (۱۹۳۷)، درود بر کاتالونیا (۱۹۳۸)، هوای تازه (۱۹۳۹)، قلعه حیوانات (۱۹۴۵)، ۱۹۸۴ (۱۹۴۹)
از متن کتاب:
• بنیامین، الاغ پیر، بعد از انقلاب کوچکترین تغییری نکرده بود. کارش را با همان سر سختی و کُندی دوران جونز انجام میداد، نه از زیر بار کار شانه خالی میکرد و نه کاری داوطلبانه انجام میداد. هیچگاه درباره انقلاب و نتایج آن اظهار نظر نمیکرد و وقتی از او میپرسیدند: مگر خوشحالتر از زمان جونز نیست، فقط میگفت: خرها عمر دراز دارند. هیچکدام شما تا حال خر مرده ندیدهاید. و دیگران ناچار خود را به همین جواب معماآمیز قانع میساختند.
• اسکوئیلر به صدای رسا گفت: رفقا، امیدوارم تصور نکرده باشید که ما خوکها این عمل را از روی خودپسندی و یا به عنوان امتیاز میکنیم. بسیاری از ما خوکها از شیر و سیب خوشمان نمیآید. و من به شخصه از آنها بدم میآید. تنها هدف از خوردن آنها حفظ سلامتی است. شیر و سیب (از طریق علمی به اثبات رسیده، رفقا) شامل موادی است که برای حفظ سلامتی خوک کاملاً ضرروری است. ما خوکها کارمان فکری است. تمام کار تشکیلات مزرعه بسته به ماست. ما شب و روز مواظب بهبود وضع همه هستیم. صرفاً به خاطر شماست که ما شیر را مینوشیم و سیب را میخوریم.
• اما وقتی موریل فرمان را خواند، این چنین بود: هیچ حیوانی بدون علت حیوانکُشی نمیکند.... به جهتی از جهات دو کلمه بدون علت از ذهن حیوانات رفته بود. به هر حال متوجه شدند خلاف فرمان کاری صورت نگرفتهاست، چه کاملاً واضح بود کشتن خائنینی که با سنوبال همعهد بودهاند کاملاً با علت است.
شهرت اصلي اورول بابت دو كتاب مزرعه حيوانات و ۱۹۸۴ است كه در دوران جنگ سرد در غرب بارها و بارها تجديد چاپ شد.
رمان مزرعه حيوانات كه تلميحي از انقلاب اكتبر ۱۹۱۷ شوروي است، بي آن كه اشاره اي مستقيم به آن داشته باشد، تبديل تدريجي جنبش آزاديخواهانه و عدالت جويانه بلشويك را به حركتي سركوبگرانه و اقتدارجويانه در قالب طنزي كه گاه كودكانه مي نمايد به تصوير مي كشد. اورول شخصيت هايي را جان مي بخشد كه مشخصات ظاهري شان نمود خارجي دارد و بارها و بارها كلامي را در دهان آنها مي گذارد كه ديگران زده اند. امتياز خواهي و باج گيري در مزرعه حيوانات ،دوران جنگ سرد و طرف مقابل جهان سرمايه داري رمان را رماني خواندني مي كند، هرچند به نظر عده اي اين افسانه ،ارزش ادبي اش در آن حدي نبود كه به آن مي پرداختند. نفوذ روشنفكران چپ طرفدار شوروي در اروپا باعث شد كه اورول نتواند در سال هاي پاياني جنگ جهاني دوم مزرعه حيوانات را منتشر كند.
اورول كه خود را سوسياليست مي دانست و آرمان خواهي اش در جنگ داخلي اسپانيا ثابت شده بود، تجربه هاي مشابهي مثل آرتور كستلر و بعدها اينياتسيوسيلونه و ديگران را از سر گذراند. بعدها به منتقد جدي كمونيسم بدل شد. تا جايي كه نويسندگان چپ براي مقابله با او اتهام همكاري با اينتليجنت سرويس را به او مي زدند و بارها بر آن تأكيد مي كردند. اتهامي كه صد سال پس از تولد او قطعيت يافت و نقش اورول در لو رفتن بسياري از افراد روشن شد.
پری سفیدیان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر