سایه
حسن تقی زاده
- سلام. خوبی؟ اینجا چیکار میکنی؟
- سلام. شما رو به جا نمیآرم
- مگه تو سایهی پری خانوم نیستی؟ نمیشناسی؟ من سایهی زری خانومم.
- سلام عزیزم. چقدر دلم برات تنگ شده. تو خوبی عزیزم؟ میدونی از کی تا حالا همدیگرو ندیدیم؟
- آره خوب یادمه. از روزی که زری خانم و پری خانم توی مهمونی دعوا کردند. خوبه که ما سایهها اهل دعوا نیستیم.
- آره یادم اومد. ولی تقصیر صاحب تو بود، بد جوری به صاحب من توهین کرد بهش گفت خیکی.
- ولی اول صاحب تو شروع کرد. یادت نیست چطوری جلو خانوما زد توی ذوقش و از طرز لباس پوشیدنش ایراد گرفت و کنفش کرد؟
- حالا همچین بیحساب هم نگفت. صاحبات سلیقه نداره.
- هه. تا حالا یه هیکل صاحبات نگاه کردی که هیچ لباسی به تناش جور نمیشه؟ هیکل اون روی اندام تو هم تاثیر گذاشته. خوب یکم خودتون رو لاغر کنید.
- هه. انگار خودتو ندیدی توی آینه اسکلت خانوم. میدونی بچهها اب دیدن تو زهره ترک میشن.
- هه. انگار هیکل خودتو ندیدی توی آینه، عین سایهی دایناسور پهن شدی روی زمین.
- مواظب حرف زدنت باش. اخلاق داشته باش خانم خانما.
- اون روی سگم رو بالا نیار بد میبینیها...
- مثلا چیکار میکنی؟
***ابر استراتوس: خواهر کومولوسی خانم پایین رو نگاه کن دوتا سایه افتادن به جون هم. یه زحمت بکش برو جلو خورشید.کومولوس خانم: واه. مگه میدونی من باردارم، پس فردا میخوام وضع حمل کنم.استراتوس: اه. مگه شکم اولته؟ صد مرتبه بترون زاییدی.کومولوس: نه عزیزم این دفعه برف میزام.استراتوس: از کجا میدونی؟کومولوس: سونوگرافی کردم. حالا چرا خودت نمیری؟استراتوس: تا من خودمو جمعوجور کنم اونا همدیگرو تیکه پاره کردن. پس یه زحمت بکش اون طرفت چند لکه ابر سیروس هستن به اونا بگو برن.کومولوس: باشه خواهر. آهای سیروس خانم...
حقیقت
حقیقت
حوریه رحمانیان
درست مثل سنگ پا
میساید پوستهای کهنه را
تازهات میکند
ولی بیش از آن
زخمیات خواهد کرد
زخم خورده
سهیلا جمالی
چه کسی
آن نگاههای بی کلام را خط خطی کرد
آی به من بگویید
چه کسی تراشه کرد
رویاهای با هم بودنمان را؟
آیا پاک کن سرنوشت
خاطرههایم را ربود
یا قلم سرخ دلم را عشقی نبود؟
زندگی لذت بخش
زهره فتحی
زندگی کردن با تو لذتبخش است
میدانم
میدانم هر کس با تو زندگی کند خوشبخت میشود
میدانم که تو زندگی خود را از صفر شروع میکنی
و می دانم که تو با آدمهایی زندگی میکنی که
خوب باشد
هفته کتاب 2
عملیات عمرانی
عمران صلاحی
عمران صلاحی در دهم اسفند سال ۱۳۲۵ در امیریه تهران دیده به جهان گشود. عمده شهرت صلاحی در سالهایی بود که برای مجلات روشنفکری آدینه، دنیای سخن و کارنامه به طور مرتب مطالبی با عنوان ثابت حالا حکایت ماست مینوشت و از همان زمان وی بر اساس این نوشتهها «آقای حکایتی» لقب گرفت. از او آثاری به زبان ترکی آذربایجانی نیز در دست است.تحصیلات ابتدایی خود را در شهرهای قم، تهران، و تبریز به پایان رساند. نخستین شعر خود را در مجلهی اطلاعات کودکان در سال ۱۳۴۰ چاپ کرد. پدر خود را در همین سال از دست داد.عمران صلاحی نوشتن را از مجلهٔ توفیق و به دنبال آشنایی با پرویز شاپور در سال ۱۳۴۵ آغاز کرد. سپس به سراغ پژوهش در حوزهٔ طنز رفت و در سال ۱۳۴۹ کتاب طنزآوران امروز ایران را با همکاری بیژن اسدیپور منتشر کرد که مجموعهای از طنزهای معاصر بود. او شعر جدی هم میسرود و نخستین شعر او در قالب نیمایی در مجلهٔ خوشه به سردبیری احمد شاملو در سال ۱۳۴۷ منتشر شد.صلاحی سپس در سال ۱۳۵۲ به استخدام رادیو درآمد و تا سال ۱۳۷۵ که بازنشسته شد به این همکاری ادامه داد. او همچنین سالها همکار شورای عالی ویرایش سازمان صدا و سیما بود. او در سال ۱۳۵۳ با طاهره وهابزاده ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو فرزند به نامهای یاشار و بهارهاست. صلاحی در 11 مهرماه سال 1385 از دنیا رفت. از مهمترین آثار وی میتوان به «گریه در آب»، «قطاری در مه»، «تفریحات سالم»، «عملیات عمرانی» و «مرا بنام کوچکم صدا کن» اشاره کرد.
عمران صلاحی
عمران صلاحی در دهم اسفند سال ۱۳۲۵ در امیریه تهران دیده به جهان گشود. عمده شهرت صلاحی در سالهایی بود که برای مجلات روشنفکری آدینه، دنیای سخن و کارنامه به طور مرتب مطالبی با عنوان ثابت حالا حکایت ماست مینوشت و از همان زمان وی بر اساس این نوشتهها «آقای حکایتی» لقب گرفت. از او آثاری به زبان ترکی آذربایجانی نیز در دست است.تحصیلات ابتدایی خود را در شهرهای قم، تهران، و تبریز به پایان رساند. نخستین شعر خود را در مجلهی اطلاعات کودکان در سال ۱۳۴۰ چاپ کرد. پدر خود را در همین سال از دست داد.عمران صلاحی نوشتن را از مجلهٔ توفیق و به دنبال آشنایی با پرویز شاپور در سال ۱۳۴۵ آغاز کرد. سپس به سراغ پژوهش در حوزهٔ طنز رفت و در سال ۱۳۴۹ کتاب طنزآوران امروز ایران را با همکاری بیژن اسدیپور منتشر کرد که مجموعهای از طنزهای معاصر بود. او شعر جدی هم میسرود و نخستین شعر او در قالب نیمایی در مجلهٔ خوشه به سردبیری احمد شاملو در سال ۱۳۴۷ منتشر شد.صلاحی سپس در سال ۱۳۵۲ به استخدام رادیو درآمد و تا سال ۱۳۷۵ که بازنشسته شد به این همکاری ادامه داد. او همچنین سالها همکار شورای عالی ویرایش سازمان صدا و سیما بود. او در سال ۱۳۵۳ با طاهره وهابزاده ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو فرزند به نامهای یاشار و بهارهاست. صلاحی در 11 مهرماه سال 1385 از دنیا رفت. از مهمترین آثار وی میتوان به «گریه در آب»، «قطاری در مه»، «تفریحات سالم»، «عملیات عمرانی» و «مرا بنام کوچکم صدا کن» اشاره کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر