۵/۱۱/۱۳۸۹

الف 485

حماسه آفرینان جنوب
درویش پورشمسی
که راه عبورم از آن کوچه بود
دلم مایل باغ و آن غنچه بود
بدل آرزو داشتم داشتم ساعتی
روم داخل خانه‌ی دولتی
ز نزدیک بینم که دولت‌سرا
همیشه درش قفل باشد چرا
که روزی بدیدم درش باز بود
ندانسته‌ام فتنه آغاز بود
بدون تعارف خودم سر زدم
نه اذنی گرفته نه‌ام در زدم
شدم غرق زیباییِ آن سکان
ندیده به زیبایی‌اش آن زمان
شدم مات و مبهوتِ در بسته‌اش
کجا صاحب بخت برگشته‌اش
چرا کاخ زیبا درش بسته است
مگر صاحب او کجا رفته‌است
در آن قصر آن روز بود چند نفر
کجایی که هستند، ندارم خبر
بدم غرق دروازه و پنجره
شش‌هفتا تفنگچی زد یکسره
سر و صورت خویش را بسته‌اند
سلاح‌ها به ؟ تیر بستن بسته‌اند
شنیدم صداهای تیر و تفنگ
پریدم به باغچه بدون درنگ
خالی
فاطمه یوسفی
ونگ
ونگ
ونگ
ایستاده‌اندروبه روی هم
برزخ
بهشت
جهنم
و سرابی که حال می چرخد
می چرخد
می چرخد و می‌چرخاند
می‌کشاند
پایین که می‌رسم
اسمم یادم می‌رود
اسمم یادشان می‌رود
بی‌پنجره
ای بی‌پنجره
اینجاخودت باش
این‌باردستانت را تکان بده
ناهماهنگ
خالی شو
خالی
خالی
خالی
گورستان
مریم قاسمی‌زادگان
چیست این سان که می خواند
در نگاه گور
باد؟
گور
پوشش سردی که آهِ باد را
از آن عبوری نیست
ذره ها اینجا
به طرز وهمناکی ناپایدارند
استخوان ها سرد
اشک ها گرم
دیده ها
بارانی و خسته
من در اینجا در پی آرامشی که روزها
از دلم رسته
کاش گوری بود او را
شاید از آن گور برمی خاست
بی نظیر آوای غمناکش
شاید از آن گور برمی داشت دستم
سراسیمه
قبضه ای را - شادمان-
از خاکش
کاش گوری بود او را
تا گذارم در کنارش آب آیینه
همچو آن رنجور مادر را
کز داغ عزیزش
خاک گورستان نهد سینه
گورها ته مانده جای مردگان و نیست نامانند
من تو را ته مانده جایی نیست
جز قلبم
کاش گوری بود او را
هفته کتاب 8
سرزمین‌های هرز
تی.اس.الیوت
منظومه‌ي «سرزمين هرز» نوشته‌ي «تامس استرنز اليوت» شاعر امريکايي، از نام‌دارترين و به‌ترين شعرهاي قرن بيستم است. اين شعر بلند، که آن‌را مرثيه‌اي بر پوچي و نوميدي انسان پس از جنگ بزرگ اول ناميده‌اند، نخستين‌بار در اکتبر ۱۹۲۲ به چاپ رسيد. «سرزمين هرز» خيلي زود به گنجينه‌ي ادبيات کلاسيک انگليسي افزوده شد.اليوت تسلط و احاطه‌ي بي‌نظيري بر شعر کلاسيک و مدرن و نيز شعر يونان و روم و اساطير باستاني دارد. عظمت و اهميت «سرزمين هرز» از همين شناخت نشات گرفته و بدون اين شناخت نيز کامل نمي‌شود، يعني هم‌آن‌طور که اليوت از دانسته‌هاي فراوان‌اش براي سرودن شعري اين چون‌اين سمبوليستي و سرشار از معنا و اشاره بهره گرفته، مخاطب هم بايد به ابزار اليوت مسلح باشد تا بتواند شاه‌کار او را رمزگشايي کند و معناي شعر را از وراي پوسته‌ي ظاهري آن دريابد. اليوت مدام از ديگر شاعران و نويسنده‌گان بزرگ گذشته و معاصر ياد مي‌آورد و در جاي‌جاي شعرش از اساطير کلاسيک نظير فيلومل و تايريسياس استفاده مي‌کند، هم آشکارا و هم در عمق.ارائه‌ي يک تفسير واحد از «سرزمين هرز،» هم‌چون‌آن‌ که از ديگر شاه‌کارها، تقليل ارزش‌هاي متن و ناديده انگاشتن ظرفيت‌هاي فراوان نشانه‌شناسيک و معناشناختي آن است. با اين حال، مي‌توان اين منظومه‌ي بلند را تصويري از جهان پوچ انسان معاصر دانست، جهاني که از هر چه معنويت خالي‌ست و تنها خشونت و تزوير بر آن حکم مي‌راند. سرزمين هرز هم‌اين زمين باير ماست که جز تخم کينه و دشمني و کشت و کشتار نمي‌پرورد. شايد اليوت با ايجاد کنتراست بين ناباروري و باورهاي مسيحيت مي‌خواهد اين ديدگاه را به مخاطب خود القا کند که جهان بي‌معنويت جهاني‌ست سترون که جز فاجعه و پوچي و بطالت دربرندارد، طرفه اين‌که اين شعر در سال‌هاي سخت و پر از خلا پس از جنگ بزرگ اول سروده شده است.چند پاره‌گي شعر و کلاژوار بودن آن را مي‌توان از نگاه فرماليستي به تماشا نشست و آن‌را ستود. درواقع، اليوت با استفاده از اين تمهيد بين فرم و محتواي اثرش هارموني ايجاد کرده است. اثر او جهاني آشفته و تکه‌تکه را مي‌سازد و اين مضمون در فرم اثر نيز نمود يافته است.

هیچ نظری موجود نیست: