تجسم مرگ
رقیه فیوضات 13/2/88
كلاغ پر
نفس پر
اين ديگر بازي نيست
تو همين ديروز بودي
و من همين امروز را فقط
آن ور خط، تازه شروع شده
كه نقطهچينها را خودت پر كردهاي
كسي را ياراي حادثهاي تازه نيست
وتصادفي كه راه را عوض كند
ديگر دير شده براي همه چيز
لحظههاي ناب رفته،
تلخياش به جا گذاشتن اين همه وابستگي است
و نه نفسي كه نميدمد
عزرائيل فرشته مرگ اينجاست
فرصتي بخواه، قبل از اينكه...
ديگر رقمي نيست كه سرنوشت را بسازد
سوت و كور در ظاهر
قبري آكنده از خاك
و قاب عكسي كه خاطرههايشان را موقوف كرده
هوس بعد اين جز حسرت نيست
منتظرم باشيد آدمهاي خوب
((االهم يا مالك الموت طيبني للموت و اصلحني قبل الموت و ارحمني عند الموت ....))
شهر من
احمدرضا خودکامه
شهر من نامش گراش است
اهل كار است و تلاش است
شهر مردمهاي خونگرم
مردمان خوب و خوش خند
شهر من مهد دليران
شهر حميدهاي رايگان
من از ديار خود چه گويم ز مردان
يكي چون ناصر و ا... قلي خان
گراشي سربلند باشي در ايران
گراشي، تا كه هست پاينده باشي
افسوس
فاطمه یوسفی
جاماندهام از قافلهي پرشتاب عمر
در درهي عادت گير كردهام
فرصت گذشت و من هوز هم
در چارچوب قصهي دردي نشستهام
لختي صبوري كن اي لحظه كه من
در ابتداي راهم و تنها ماندهام
آفتاب رفت و چشمانم نااميد
خود را بر سنگ ستاره ميكوبيد
اما صد افسوس پناهي نمييابيد
زوزهي گرگ وحشي خبر ميداد
من هم در اين دوراهي وحشت به آخر رسيدهام
جا ماندمو، باز هم تلخ بود
يك صفحه از دفتر كليشهاي انديشهام
من سوختم، انتظار را چه سود
تا صبح ديگر من نفس بريدهام
افسوس اي انتظار هميشگيام
افسوس...
کاش...
زهرا عطایی
كاش ميشد لحظهها را ميربودم
كاش ميشد چشمها را ميگشودم
كاش ميشد اين غبار سرد كينه
از دل بيطاقت تو ميزدودم
ميروم تا انتهاي باور عشق
من هميشه باورت را ميستودم
كاش ميشد در پس چشمان خيسات
پچپچ اين گريهها را ميشنودم
كاش ميشد لحظهاي بيدرد وگريه
شعر بودن در دل تو ميسرودم
آموزش ادبیات
آرایههای ادبی
الهام زاهدی
در این بحث به بیان آرایههای ادبی، تشبیه و استعاره و انواع آن که در شاخهی دستور زبان فارسی علم بیان هستند، میپردازیم.
تشبیه:
سادهترین ابزار برای توصیف شاعرانه است. ادعای همانندی میان دو یا یا چند چیز را تشبیه گویند. غرض از تشبیه توصیف، اغراق، مادی حالات و غیره...است که از چهار رکن تشکیل شده است: مشبه، مشبهبه، ادات تشبیه، وجه شبه.
مشبه:چیزی یا کسی است است که قصد مانند کردن آن را داشته باشیم.
مشبهبه: چیزی یا کسی است که مشبه، به آن مانند میشود.
وجهشبه: ویژگیها یا صفت مشترک ما بین مشبه و مشبهبه است، اما در هر مورد صفتی است که منظور گوینده باشد از این جهت است که در مورد مدح و ستایش یا هجو و نکوهش و همچنین در مورد سخن جدی یا کلام شوخی و فکاهی وجهشبه مختلف میشود. وجهشبه معمولا باید در مشبهبه، بارزتر و مشخصتر باشد.
اداتتشبیه: واژهایی است که نشاندهندهی پیوند شباهت است. این واژه میتواند حرف(چون، چو، مانند، شبیه، همانا و...) و یا به صورت فعل(شبه است، مانند است، میماند و ...) و نظایر آن باشد. مشبه و مشبهبه را طرفین تشبیه مینامند. برای فهم یک تشبیه باید به سراغ مشبهبه رفت که مهترین پایه تشبیه است؛ زیرا وجه شبه از آن استنباط میشود. مثال:
- بلم آرام چون قویی، سبکبال/به نرمی بر سر کارون همی رفت. در این تصویر خیالی بلم را «مشبه» میخوانیم؛ زیرا به قو مانند شده است. قو را «مشبهبه » میگوییم؛ زیرا بلم به آن تشبیه شده است. «آرام رفتن» بر روی آب، ویژگی مشترک مشبه و مشبهبه است؛ از این رو«وجه شبه» نام دارد. و چون که پیوند شباهت را میان مشبه و مشبهبه را نشان میدهد «ادات تشبیه» نام میگیرد.
- تو در چشم من همچو موجی خروشنده و سرکش و ناشکیبا
تو: مشبه، موجی: مشبهبه ، خروشنده و سرکش و ناشکیبا: وجهشبه، همچو: اداتتشبیه
- میان گریه میخندم که چون شمع اندر این مجلس/ زبان آتشینم است، لیکن در نمیگیرد
مرجع ضمیر«م»: مشبه، شمع: مشبهبه، گریستن و خندیدن: وجهشبه که گریه شمع، همان آب شدن شمع که بصورت قطرههایی است و خندین شمع، همان نور بخشیدن و روشنایی اوست. چون: ادات تشبیه.
راز زیبایی تشبیه در همانندیهای پیشبینی نشدهایی است که برای انسان کشف میکند. این نوع تشبیه که معمولا مشبهبه آن از حوادث مردم عادی دورتر است ذهن را با شگفتی، درنگ و تلاش همرا می سازد و این تلاش، منشا لذت هنری است.
تشبیه بلیغ:
وجهشبیه و اداتتشبیه را میتوان از تشبیه حذف کرد که تشبیع بلیغ نام دارد. حذف وجهشبه سبب تلاش ذهنی و کسب لذت ادبی بیشتر میگردد و بر تاثیر تشبیه میافزاید. حذف اداتتشبیه، ادعای اتحاد و همسانی مشبه و مشبه به را قوت میبخشد و تلاش و کند و کاو ذهن را افزون میسازد.
تشبیه بلیغ رساترین نوع تشبیه است که بر دو نوع است:
1. تشبیه بلیغ اسنادی که در آن مشبهبه به مشبه اسناد داده میشود. مثال:
- تو سرو جویباری، تو لاله بهاری/تو یار غمگساری، چو حور دلربایی
در این مثال شاعر یار خویش را به سرو و لاله و حور تشبیه کرده است مقصود وی اغراق در زیبایی
و کمال اوست. یار: مشبه، سرو و لاله و حور: مشبهبه میباشد. در این تشبیه ادات و وجهشبه حذف گردیدهاند با این کار، اغراق در همسانی و اتحاد مشبه و مشبهبه به اوج میرسد و هیچ نشانهایی بر جدایی طرفین تشبیه از هم وجود ندارد. ذهن باید با تلاش بسیار این شباهت را دریابد و آنگاه در پی وجهشبه باشد؛ یعنی فهم این نوع تشبیهات نیازمند تلاش ذهنی دو چندان است از این رو تاثیر بیشتری دارد و خواننده از آن بیشتر لذت میبرد.
- علم نور است. علم: مشبه، نور: مشبهبه، چون مشبه و مشبهبه با است آمده است اسنادی میشود.
2. تشبه بلیغ اضافی یا همان اضافهی تشبیهی که در آن یکی از طرفین تشبیه به دیگری اضافه میشود. و نیز بین مضاف و مضافالیه میتوان کلمه بهمانند افزود. مثال:
- دست از مس وجود چو مردان ره بشوی/تا کیمیای عشق بیابی و زرشوی
وجود: مشبه ، مس: مشبهبه، مس وجود: اضافهی تشبیهی، که در آن طرفین تشبیه با مصوت کوتاه «-ِ»(کسره اضافه) به یکدیگر پیوستهاند در واقع مشبه به مشبهبه اضافه شده است.
- درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آید.
درخت: مشبه، دوستی: مشبهبه، درخت دوستی: اضافهی تشبیهی.
استعاره:
در لغت از ریشه عاریه گرفته شده است. در استعاره، تشبیه به فراموشی سپرده میشود؛ گویی که مشبه فردی از افراد مشبهبه است. استعاره از تشبیه رساتر و خیالانگیزتر و در برانگیختن عواطف موثرتر است؛ زیرا خود از درون تشبیه بلیغ، که رساترین نوع تشبیه است خلق میشود. تقاوت استعاره و تشبیه در این است که تشبیه ادعای همانندی اما استعاره ادعای یکسانی دارد. معروف ترین اقسام استعاره؛ استعاره مصرحه و استعاره مکنیه است.
1. استعاره مصرحه (سریع و آشکار): بیان«مشبهبه» و ارادهی تمامی ارکان تشبیه. در واقع تشبیع بلیغی است که مشبه آن حذف گردد و با بیان مشبهبه، در ذهن اراده شود. مصرحه، نامیدن این استعاره به سبب آن است که از طریق مشبهبه، به آسانی میتوان به وجهشبه و مشبه دست یافت. مثال: - بخت آن نکند با من، کان شاخ صنوبر را/بنشینم و بنشانم، گل بر سرش افشانم
در این مثال شاخ صنوبر استعاره از محبوب است که شاخ صنوبر مشبهبه و محبوب مشبه آن است. شاعر محبوبی دارد که بلند و راست قامت است. وی برای اینکه اغراق را در بیان بلند و راست قامتی محبوب خود به اوج برساند و کلام خود را خیالانگیز سازد از محبوب خود به شاخ صنوبر که راست قامت است تعبیر میکند. وجه شبه: بلندی و راستی قد و قامت. شاعر در این بیت یکسانی مشبه و مشبهبه را مدعی است.
- بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایبان دارد/بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد
بت استعار از انسان زیبا، گل استعاره از چهره زیبا، سنبل استعاره از مو که اطراف صورت را گرفته. بت، گل و سنبل: مشبهبه ، انسان زیبا، چهره زیبا و مو: مشبهبه، وجهشبه: زیبایی
2. استعاره مکنیه (کنایی):
مشبهی است که به همراه یکی از اجزا یا ویژگیهای مشبهبه میآید این ویژگی وجهشبه یا یکی از وجهشبههای بین مشبه و مشبهبه است. این جز یا ویژگی میتواند به مشبه اضافه گردد یا به آن اسناد داده شود. استعاره مکنیهایی که از اضافه شدن چیزی به مشبه بدست آید، اضافه استعاری خوانده میشود و مضاف در غیر معنی حقیقی خود به کا رفته است. مثال:
هزار نقش برآرد زمانه و نبود/چنان که در آینه تصور ماست. زمانه: مشبه و مشبهبه آن نقاش و کشیدن نقش از ویژگی نقاش است. زمانه به نقاش صورتساز تشبیه شده و مشبهبه نیامده اما نقش و نقاشی را که قرینه لازم مشبهبه است به زمانه نسبت داده است.
- تو را ز کنگره عرش میزند صفیر/ندامت که در این دامگه چه افتاده است. عرش: مشبه و مشبهبه آن کاخ و کنگره جزئی از کاخ است. کنگره عرش: اضافه استعاری
تشخیص:
استعاره مکنیهایی که مشبهبه آن انسان باشد تشخیص نام دارد. زیبایی استعاره مکنیه در گرو جزئی است که از مشبهبه انتخاب و به همراه مشبه ذکر میشود. تشخیص به ویژگیهای که مختص انسان است اطلاق میشود. گاهی شاعر در تشخیص امور غیر انسانی را نیز مورد خطاب قرار میدهد و آنها را مانند انسان تصور میکند و با نشانه ندا که یکی از لوازم انسان است میآورد.
گل بخندد باغ شد قبراق. گل: مشبه، انسان: مشبهبه، خندین جز از ویژگی انسان، در نتیجه گل بخندد یک تشخیص است.
منابع: صناعت و بلاغت ادبی از استاد همایی و کتاب درسی
رقیه فیوضات 13/2/88
كلاغ پر
نفس پر
اين ديگر بازي نيست
تو همين ديروز بودي
و من همين امروز را فقط
آن ور خط، تازه شروع شده
كه نقطهچينها را خودت پر كردهاي
كسي را ياراي حادثهاي تازه نيست
وتصادفي كه راه را عوض كند
ديگر دير شده براي همه چيز
لحظههاي ناب رفته،
تلخياش به جا گذاشتن اين همه وابستگي است
و نه نفسي كه نميدمد
عزرائيل فرشته مرگ اينجاست
فرصتي بخواه، قبل از اينكه...
ديگر رقمي نيست كه سرنوشت را بسازد
سوت و كور در ظاهر
قبري آكنده از خاك
و قاب عكسي كه خاطرههايشان را موقوف كرده
هوس بعد اين جز حسرت نيست
منتظرم باشيد آدمهاي خوب
((االهم يا مالك الموت طيبني للموت و اصلحني قبل الموت و ارحمني عند الموت ....))
شهر من
احمدرضا خودکامه
شهر من نامش گراش است
اهل كار است و تلاش است
شهر مردمهاي خونگرم
مردمان خوب و خوش خند
شهر من مهد دليران
شهر حميدهاي رايگان
من از ديار خود چه گويم ز مردان
يكي چون ناصر و ا... قلي خان
گراشي سربلند باشي در ايران
گراشي، تا كه هست پاينده باشي
افسوس
فاطمه یوسفی
جاماندهام از قافلهي پرشتاب عمر
در درهي عادت گير كردهام
فرصت گذشت و من هوز هم
در چارچوب قصهي دردي نشستهام
لختي صبوري كن اي لحظه كه من
در ابتداي راهم و تنها ماندهام
آفتاب رفت و چشمانم نااميد
خود را بر سنگ ستاره ميكوبيد
اما صد افسوس پناهي نمييابيد
زوزهي گرگ وحشي خبر ميداد
من هم در اين دوراهي وحشت به آخر رسيدهام
جا ماندمو، باز هم تلخ بود
يك صفحه از دفتر كليشهاي انديشهام
من سوختم، انتظار را چه سود
تا صبح ديگر من نفس بريدهام
افسوس اي انتظار هميشگيام
افسوس...
کاش...
زهرا عطایی
كاش ميشد لحظهها را ميربودم
كاش ميشد چشمها را ميگشودم
كاش ميشد اين غبار سرد كينه
از دل بيطاقت تو ميزدودم
ميروم تا انتهاي باور عشق
من هميشه باورت را ميستودم
كاش ميشد در پس چشمان خيسات
پچپچ اين گريهها را ميشنودم
كاش ميشد لحظهاي بيدرد وگريه
شعر بودن در دل تو ميسرودم
آموزش ادبیات
آرایههای ادبی
الهام زاهدی
در این بحث به بیان آرایههای ادبی، تشبیه و استعاره و انواع آن که در شاخهی دستور زبان فارسی علم بیان هستند، میپردازیم.
تشبیه:
سادهترین ابزار برای توصیف شاعرانه است. ادعای همانندی میان دو یا یا چند چیز را تشبیه گویند. غرض از تشبیه توصیف، اغراق، مادی حالات و غیره...است که از چهار رکن تشکیل شده است: مشبه، مشبهبه، ادات تشبیه، وجه شبه.
مشبه:چیزی یا کسی است است که قصد مانند کردن آن را داشته باشیم.
مشبهبه: چیزی یا کسی است که مشبه، به آن مانند میشود.
وجهشبه: ویژگیها یا صفت مشترک ما بین مشبه و مشبهبه است، اما در هر مورد صفتی است که منظور گوینده باشد از این جهت است که در مورد مدح و ستایش یا هجو و نکوهش و همچنین در مورد سخن جدی یا کلام شوخی و فکاهی وجهشبه مختلف میشود. وجهشبه معمولا باید در مشبهبه، بارزتر و مشخصتر باشد.
اداتتشبیه: واژهایی است که نشاندهندهی پیوند شباهت است. این واژه میتواند حرف(چون، چو، مانند، شبیه، همانا و...) و یا به صورت فعل(شبه است، مانند است، میماند و ...) و نظایر آن باشد. مشبه و مشبهبه را طرفین تشبیه مینامند. برای فهم یک تشبیه باید به سراغ مشبهبه رفت که مهترین پایه تشبیه است؛ زیرا وجه شبه از آن استنباط میشود. مثال:
- بلم آرام چون قویی، سبکبال/به نرمی بر سر کارون همی رفت. در این تصویر خیالی بلم را «مشبه» میخوانیم؛ زیرا به قو مانند شده است. قو را «مشبهبه » میگوییم؛ زیرا بلم به آن تشبیه شده است. «آرام رفتن» بر روی آب، ویژگی مشترک مشبه و مشبهبه است؛ از این رو«وجه شبه» نام دارد. و چون که پیوند شباهت را میان مشبه و مشبهبه را نشان میدهد «ادات تشبیه» نام میگیرد.
- تو در چشم من همچو موجی خروشنده و سرکش و ناشکیبا
تو: مشبه، موجی: مشبهبه ، خروشنده و سرکش و ناشکیبا: وجهشبه، همچو: اداتتشبیه
- میان گریه میخندم که چون شمع اندر این مجلس/ زبان آتشینم است، لیکن در نمیگیرد
مرجع ضمیر«م»: مشبه، شمع: مشبهبه، گریستن و خندیدن: وجهشبه که گریه شمع، همان آب شدن شمع که بصورت قطرههایی است و خندین شمع، همان نور بخشیدن و روشنایی اوست. چون: ادات تشبیه.
راز زیبایی تشبیه در همانندیهای پیشبینی نشدهایی است که برای انسان کشف میکند. این نوع تشبیه که معمولا مشبهبه آن از حوادث مردم عادی دورتر است ذهن را با شگفتی، درنگ و تلاش همرا می سازد و این تلاش، منشا لذت هنری است.
تشبیه بلیغ:
وجهشبیه و اداتتشبیه را میتوان از تشبیه حذف کرد که تشبیع بلیغ نام دارد. حذف وجهشبه سبب تلاش ذهنی و کسب لذت ادبی بیشتر میگردد و بر تاثیر تشبیه میافزاید. حذف اداتتشبیه، ادعای اتحاد و همسانی مشبه و مشبه به را قوت میبخشد و تلاش و کند و کاو ذهن را افزون میسازد.
تشبیه بلیغ رساترین نوع تشبیه است که بر دو نوع است:
1. تشبیه بلیغ اسنادی که در آن مشبهبه به مشبه اسناد داده میشود. مثال:
- تو سرو جویباری، تو لاله بهاری/تو یار غمگساری، چو حور دلربایی
در این مثال شاعر یار خویش را به سرو و لاله و حور تشبیه کرده است مقصود وی اغراق در زیبایی
و کمال اوست. یار: مشبه، سرو و لاله و حور: مشبهبه میباشد. در این تشبیه ادات و وجهشبه حذف گردیدهاند با این کار، اغراق در همسانی و اتحاد مشبه و مشبهبه به اوج میرسد و هیچ نشانهایی بر جدایی طرفین تشبیه از هم وجود ندارد. ذهن باید با تلاش بسیار این شباهت را دریابد و آنگاه در پی وجهشبه باشد؛ یعنی فهم این نوع تشبیهات نیازمند تلاش ذهنی دو چندان است از این رو تاثیر بیشتری دارد و خواننده از آن بیشتر لذت میبرد.
- علم نور است. علم: مشبه، نور: مشبهبه، چون مشبه و مشبهبه با است آمده است اسنادی میشود.
2. تشبه بلیغ اضافی یا همان اضافهی تشبیهی که در آن یکی از طرفین تشبیه به دیگری اضافه میشود. و نیز بین مضاف و مضافالیه میتوان کلمه بهمانند افزود. مثال:
- دست از مس وجود چو مردان ره بشوی/تا کیمیای عشق بیابی و زرشوی
وجود: مشبه ، مس: مشبهبه، مس وجود: اضافهی تشبیهی، که در آن طرفین تشبیه با مصوت کوتاه «-ِ»(کسره اضافه) به یکدیگر پیوستهاند در واقع مشبه به مشبهبه اضافه شده است.
- درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آید.
درخت: مشبه، دوستی: مشبهبه، درخت دوستی: اضافهی تشبیهی.
استعاره:
در لغت از ریشه عاریه گرفته شده است. در استعاره، تشبیه به فراموشی سپرده میشود؛ گویی که مشبه فردی از افراد مشبهبه است. استعاره از تشبیه رساتر و خیالانگیزتر و در برانگیختن عواطف موثرتر است؛ زیرا خود از درون تشبیه بلیغ، که رساترین نوع تشبیه است خلق میشود. تقاوت استعاره و تشبیه در این است که تشبیه ادعای همانندی اما استعاره ادعای یکسانی دارد. معروف ترین اقسام استعاره؛ استعاره مصرحه و استعاره مکنیه است.
1. استعاره مصرحه (سریع و آشکار): بیان«مشبهبه» و ارادهی تمامی ارکان تشبیه. در واقع تشبیع بلیغی است که مشبه آن حذف گردد و با بیان مشبهبه، در ذهن اراده شود. مصرحه، نامیدن این استعاره به سبب آن است که از طریق مشبهبه، به آسانی میتوان به وجهشبه و مشبه دست یافت. مثال: - بخت آن نکند با من، کان شاخ صنوبر را/بنشینم و بنشانم، گل بر سرش افشانم
در این مثال شاخ صنوبر استعاره از محبوب است که شاخ صنوبر مشبهبه و محبوب مشبه آن است. شاعر محبوبی دارد که بلند و راست قامت است. وی برای اینکه اغراق را در بیان بلند و راست قامتی محبوب خود به اوج برساند و کلام خود را خیالانگیز سازد از محبوب خود به شاخ صنوبر که راست قامت است تعبیر میکند. وجه شبه: بلندی و راستی قد و قامت. شاعر در این بیت یکسانی مشبه و مشبهبه را مدعی است.
- بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایبان دارد/بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد
بت استعار از انسان زیبا، گل استعاره از چهره زیبا، سنبل استعاره از مو که اطراف صورت را گرفته. بت، گل و سنبل: مشبهبه ، انسان زیبا، چهره زیبا و مو: مشبهبه، وجهشبه: زیبایی
2. استعاره مکنیه (کنایی):
مشبهی است که به همراه یکی از اجزا یا ویژگیهای مشبهبه میآید این ویژگی وجهشبه یا یکی از وجهشبههای بین مشبه و مشبهبه است. این جز یا ویژگی میتواند به مشبه اضافه گردد یا به آن اسناد داده شود. استعاره مکنیهایی که از اضافه شدن چیزی به مشبه بدست آید، اضافه استعاری خوانده میشود و مضاف در غیر معنی حقیقی خود به کا رفته است. مثال:
هزار نقش برآرد زمانه و نبود/چنان که در آینه تصور ماست. زمانه: مشبه و مشبهبه آن نقاش و کشیدن نقش از ویژگی نقاش است. زمانه به نقاش صورتساز تشبیه شده و مشبهبه نیامده اما نقش و نقاشی را که قرینه لازم مشبهبه است به زمانه نسبت داده است.
- تو را ز کنگره عرش میزند صفیر/ندامت که در این دامگه چه افتاده است. عرش: مشبه و مشبهبه آن کاخ و کنگره جزئی از کاخ است. کنگره عرش: اضافه استعاری
تشخیص:
استعاره مکنیهایی که مشبهبه آن انسان باشد تشخیص نام دارد. زیبایی استعاره مکنیه در گرو جزئی است که از مشبهبه انتخاب و به همراه مشبه ذکر میشود. تشخیص به ویژگیهای که مختص انسان است اطلاق میشود. گاهی شاعر در تشخیص امور غیر انسانی را نیز مورد خطاب قرار میدهد و آنها را مانند انسان تصور میکند و با نشانه ندا که یکی از لوازم انسان است میآورد.
گل بخندد باغ شد قبراق. گل: مشبه، انسان: مشبهبه، خندین جز از ویژگی انسان، در نتیجه گل بخندد یک تشخیص است.
منابع: صناعت و بلاغت ادبی از استاد همایی و کتاب درسی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر