فاطمه
فوزیه ثابت
رسماً سروده شد و به عالم سلام داد
يك ميوه نورسيده مبارك از آفتاب
اين ميوه فاطمه كه غزل را كلام داد
آهوي شعركه مشك به ناماش اضافه شد
بوي غزل چه خوب به هر بوم و بام داد
آن روزهاي خوب خدا بود و هيچ بود
وقتي كه فاطمه به زمين انسجام داد
زيباترين اثر، طپش قلب سرنوشت
رگهايي ازشراب كه جان داد وجام داد
تَشیَ اَ دِل
فوزیه ثابت
پيليَاِ جوكَدَيا، اَمَ وَ يَك آو اُژبو
بعضياش مُن لِه آوا، اَمرَاِ يَك آو اُژبو
مُشتي خُ طَمع شُكه، گَنَهتر اِز يَك چهاي وا
دو تا پاشو شُ اَوا كه خَتِزن، خَش كَري وا
بعضيا اَلال اَرومي شُنِزَت
شُنِگُت اَگَه اَرومِن چه بُواَت؟!
بعضياَم شُنادَنِس، تَخصِرِ نادونيشو وا
آخه اَر كه اَر چي اُشكه، نَبُواَت بِكنُم اَما
بعضي خُ پيلياشو بُواَت اَچو، دِگَه اَم اَچِ
نادَنَم شاورِ فَخيريا شُنيسِّن مَئزِ چِ؟!
دِلِ اَرمَمو بايَد بَر اَنَيايي بِساخِ
كِه اي دُنياخُ اَچِ، خُدا كه تِك تَش نِساخِ
آلا صَبرِكني اَمَيتو، تِه بِشَم خُدا چه شَاِ؟
اَر كه صبر اُشكه مَثَل مَئشِر اَگان... (دِگَه چِه شَاِ؟)
گول نزن بده
جواد راهپیما
دارد کسی دوباره مرا ...گول میخورم
دارم دوباره توی خودم لول میخورم
گاهی برای بچه شدن دیر میشود
بیهوده پیش پای تو پاندول میخورم
کج میروی و کوه به کاهم نمیزنی
دیوار خشتام و دو سه شاقول میخورم
هی سخت سرفه میکنم و عطسه میزنم
یک دکتر از نگاه تو آمپول میخورم
با شوربای داغ تو حالم گرفته شد
از دیگ لحظههای تو شنگول میخورم
دعوا نکن بده
جواد راهپیما
تا دست و پنجه نرم کنی بردهام تو را
دیگر نمانده از تو کسی خوردهام تو را
با اینکه بی حضور تو گوری نمیکنم
صد بار در فراق شما مردهام تو را
این مشت گر چه با همه دعوا نَ... میکند
اما به ناز و دلهره پروردهام تو را
من یک روانشناسام و جانی ببین چطور
در لابلای این همه ... افسردهام تو را
باید که باز هم بزنم گردنام به تیغ
حتی به جرم اینکه نیازردهام تو را
تپش
سمیه کشوری
با خونت
روي آسفالت خيابان
نقاشي کردي
زندگي را
و عروج کردي
به سمت بي نهايت عشق
روي زمين
هديه کردي
يادگاري هايي را از وجودت
و من هنوز
در الفباي چشمانت
به واقعيت قلبت نرسيدم
هنوز هم نمي فهمم
چطور
از هبوط چه لحظه اي
عروج کردي
اسطوره شدي
با اينکه من هنوز
صداي تپش قلبت را
در اين ناآشناآباد متروک
مي شنوم
و همچنان
در الفباي چشمانت
مانده ام
تو ايستاده اي
آموزش ادبیات
ناتورالیسم
اسماعیل فقیهی
طبیعتگرایی یا ناتورالیسم(naturalism) ، اندیشهای در فلسفهاست که موضوعات فراطبیعی را یا غیر واقعی میداند یا جدا از طبیعت نمیداند. عبارت است ازمکتب ادبی که تا سرحد امکان طرفدار بیان واقعیات است و مانند خود طبیعت، البته از اصل طرفداری میکند. اما بیان زشتیهای طبیعی و اخلاقی را ترجیح میدهد.
با توجه به اصول ناتورالیسم، تمام پدیدههای هستی در طبیعت در محدوده دانش عملی و تجربی جای دارند. ازجمله موضوعات مورد توجه ناتوراليسم ادبي امروزه نتايج صنعتي شدن اقتصاد، فقر درشهرهاي صنعتي، زوال ارزش هاي اخلاقي، انتقاد از بورژوازي، اشاره به روباه صفتي اخلاقي سرمايه داران و بي خيالي آنان درمقابل افتضاحات و مشكلات ايجاد شده نظام نامبرده است.
غالب مورخين ادبي،آنرا جرياني هنري-استتيك درنيمه دوم قرن 19 در اروپا بحساب مي آورند، گرچه شيلر و نيچه درپايان قرن 18 و اوايل قرن 19 نيز از اين (مفهوم) يادنموده اند.گروهي هم مكتب ناتوراليسم را آغاز ادبيات مدرن غرب بشمار مي آورند. ناتوراليسم ريشه در مكتب “رئاليسم“ دارد و دهها سال زير پوشش آن بطور مخفي بسر مي برد، گرچه نخستين مرحله انقلاب ادبي غرب بحساب مي آيد.
بدون زولا احتمالن مفهوم دورانساز! ناتوراليسم بوجود نمي آمد ولي نظريه پرداز مانيفست آن، دو برادر بنام گونكورت هستند. از نظر فلسفي مكتب طبيعتگرايي ريشه در : علوم تجري، فلسفه پوزيويتسم كنت، اناتومي و زيست شناسي برنارد، تئوري تكامل داروين، آموزشهاي ارثي ماده گرا، نظريه محيط و فرهنگ تاينه، آثار ديدرو و بالزاك ، و نقد ادبي مسايل اجتماعي درآثار ماركس و انگلس، دارد. زولا خالق زيبايي شناسي طبيعت گرا يانه، گفته بود كه هنر، تجربه و آزمايشي است ادبي؛ با روشهاي علوم طبيعي . و نويسنده فقط با كمك سليقه خود، قدرت انتخاب را دارد.
مهمترين آثار ناتوراليستي، شاهكارهاي رئاليسم انتقادي نيز بشمار مي آيند. رمان “كارگران ريسندگي“ هاپتمن در آلمان، يكي از آثار فراموش نشدني مكتب طبيعتگرايي شده است. ناتوراليستها فكر ميكردند ميتوانند با كمك هنر، طبيعت و جامعه را دقيقن منعكس نمايند.
مكتب طبيعتگرايي بعدها مخالفاني در مكاتب : امپرسيونيسم، سمبوليسم، رمانتيك نو، و دكادنس، يافت.بعضي از نويسندگان آمريكايي مانند: كرانه ، درايزر، نوريس، شروود آندرسن، و جك لندن ، يا خود كارگر بودند وتجربه شخصي بافقر و عشق به زندگي رنجبران داشتند و يا از محيطي كارگري ريشه گرفته و در آغاز قرن 20 آثاري كارگري در رابطه با سرمايه داري آمريكا از خود بجا گذاشتند.
ناتوراليست ها بجاي سليقه خيالپرازي وايده آليستي: به عقل، تجربه، و واقعيت اهميت ميدادند. آنها ميگفتند كه حتا ارزشها ، درسهاي اخلاقي، و استتيك هنري-ادبي، ريشه در طبيعت، تجربه، ماده و آزمايش دارند. طبيعتگرايي، يك جهان بيني فلسفي بود كه ميخواست بطور مكانيكي !،همه چيز را با كمك توجه به طبيعت و علوم تجربي شرح دهد.
مشخصات آثار ناتورالیستی
ناتورالیست ها چیز های ننگآلود ، مضحك ، شرمآور و حقیر شدن عشق بر اثر سودجویی را بر كرسی اتهام مینشانند و برای نخستین بار عشق به صورت خواست جسمانی و جنسیت به عنوان یك تجربهی مشروع در آثارشان مطرح میشود . در این آثار ماجرای اغلب داستانها به صورتی جریان مییابد كه گویی هیچچیز دیگری به جز پلیدی ، پریشانی ، بی عدالتی و ننگ وجود ندارد . ناتورالیسم به دلیل منطق عكسالعمل بر ضد دید رمانتیك ، ایدآلیستی یا فقط رسمی ، دنیا را تنها در مظاهری خلاف همهی آنها خلاصه میكند و با ابنكه اغلب این كارها را تحت عنوان رئالیسم و واقع نگری انجام میدهد ولی در نهایت ، حاصل كار به صورت نوعی وقاحت تحریكآمیز ، انتقادی انقلابی و یا برداشتی بدبینانه و فلاكتگرا از انسان در میآید و تصمیم به برملا كردن همهی واقعیت به آنجا میكشد كه فقط ابتذال روزمره تحلیل شود . تصمیم به دیدن هر آنچه در انسان هست منجر به این میشود كه همهی انسانها را به صورت موجوداتی ببینیم كه به قول هدایت : همهی آنها یك دهن بودند كه یك مشت روده به دنبال آن آویخته و منتهی به آلت تناسلیشان میشد.
تاثیر ناتورالیست
ناتورالیسم با همهی خامی و نارسایی سیر رماننویسی را در قرن بیستم تغییر داد و از این به بعد رمانها به استناد مدارك و مصالح واقعیت نوشته شد. دیگر رماننویس در عالم درون و گوشهی عزلت بهسر نمیبرد و اگر هم چند گاهی به خلوت دل پناه میبرد باز ناچار است ترك انزوا كند تا به تماشای زندگی روزمره برود و در زیر ظواهر امور، غرائز و هوسهایی را كه سررشتهی حقیقی زندگی هر فردی را به دست دارند جستجو كند، (در نظر چنین رمان نویسی، زندگی حقیقی همان زندگی چند تن راحتطلب تنآسای اشراف منش نیست. زیرا این زندگی چیزی جز دروغ و تصنع ندارد، بلكه زندگی اكثریت مردم، زندگی افراد بیشمار و سادهدل در خور توجه و دقت اوست) و هنر یعنی تصویر زندگی همین مردم ساده و عامی.
فوزیه ثابت
رسماً سروده شد و به عالم سلام داد
يك ميوه نورسيده مبارك از آفتاب
اين ميوه فاطمه كه غزل را كلام داد
آهوي شعركه مشك به ناماش اضافه شد
بوي غزل چه خوب به هر بوم و بام داد
آن روزهاي خوب خدا بود و هيچ بود
وقتي كه فاطمه به زمين انسجام داد
زيباترين اثر، طپش قلب سرنوشت
رگهايي ازشراب كه جان داد وجام داد
تَشیَ اَ دِل
فوزیه ثابت
پيليَاِ جوكَدَيا، اَمَ وَ يَك آو اُژبو
بعضياش مُن لِه آوا، اَمرَاِ يَك آو اُژبو
مُشتي خُ طَمع شُكه، گَنَهتر اِز يَك چهاي وا
دو تا پاشو شُ اَوا كه خَتِزن، خَش كَري وا
بعضيا اَلال اَرومي شُنِزَت
شُنِگُت اَگَه اَرومِن چه بُواَت؟!
بعضياَم شُنادَنِس، تَخصِرِ نادونيشو وا
آخه اَر كه اَر چي اُشكه، نَبُواَت بِكنُم اَما
بعضي خُ پيلياشو بُواَت اَچو، دِگَه اَم اَچِ
نادَنَم شاورِ فَخيريا شُنيسِّن مَئزِ چِ؟!
دِلِ اَرمَمو بايَد بَر اَنَيايي بِساخِ
كِه اي دُنياخُ اَچِ، خُدا كه تِك تَش نِساخِ
آلا صَبرِكني اَمَيتو، تِه بِشَم خُدا چه شَاِ؟
اَر كه صبر اُشكه مَثَل مَئشِر اَگان... (دِگَه چِه شَاِ؟)
گول نزن بده
جواد راهپیما
دارد کسی دوباره مرا ...گول میخورم
دارم دوباره توی خودم لول میخورم
گاهی برای بچه شدن دیر میشود
بیهوده پیش پای تو پاندول میخورم
کج میروی و کوه به کاهم نمیزنی
دیوار خشتام و دو سه شاقول میخورم
هی سخت سرفه میکنم و عطسه میزنم
یک دکتر از نگاه تو آمپول میخورم
با شوربای داغ تو حالم گرفته شد
از دیگ لحظههای تو شنگول میخورم
دعوا نکن بده
جواد راهپیما
تا دست و پنجه نرم کنی بردهام تو را
دیگر نمانده از تو کسی خوردهام تو را
با اینکه بی حضور تو گوری نمیکنم
صد بار در فراق شما مردهام تو را
این مشت گر چه با همه دعوا نَ... میکند
اما به ناز و دلهره پروردهام تو را
من یک روانشناسام و جانی ببین چطور
در لابلای این همه ... افسردهام تو را
باید که باز هم بزنم گردنام به تیغ
حتی به جرم اینکه نیازردهام تو را
تپش
سمیه کشوری
با خونت
روي آسفالت خيابان
نقاشي کردي
زندگي را
و عروج کردي
به سمت بي نهايت عشق
روي زمين
هديه کردي
يادگاري هايي را از وجودت
و من هنوز
در الفباي چشمانت
به واقعيت قلبت نرسيدم
هنوز هم نمي فهمم
چطور
از هبوط چه لحظه اي
عروج کردي
اسطوره شدي
با اينکه من هنوز
صداي تپش قلبت را
در اين ناآشناآباد متروک
مي شنوم
و همچنان
در الفباي چشمانت
مانده ام
تو ايستاده اي
آموزش ادبیات
ناتورالیسم
اسماعیل فقیهی
طبیعتگرایی یا ناتورالیسم(naturalism) ، اندیشهای در فلسفهاست که موضوعات فراطبیعی را یا غیر واقعی میداند یا جدا از طبیعت نمیداند. عبارت است ازمکتب ادبی که تا سرحد امکان طرفدار بیان واقعیات است و مانند خود طبیعت، البته از اصل طرفداری میکند. اما بیان زشتیهای طبیعی و اخلاقی را ترجیح میدهد.
با توجه به اصول ناتورالیسم، تمام پدیدههای هستی در طبیعت در محدوده دانش عملی و تجربی جای دارند. ازجمله موضوعات مورد توجه ناتوراليسم ادبي امروزه نتايج صنعتي شدن اقتصاد، فقر درشهرهاي صنعتي، زوال ارزش هاي اخلاقي، انتقاد از بورژوازي، اشاره به روباه صفتي اخلاقي سرمايه داران و بي خيالي آنان درمقابل افتضاحات و مشكلات ايجاد شده نظام نامبرده است.
غالب مورخين ادبي،آنرا جرياني هنري-استتيك درنيمه دوم قرن 19 در اروپا بحساب مي آورند، گرچه شيلر و نيچه درپايان قرن 18 و اوايل قرن 19 نيز از اين (مفهوم) يادنموده اند.گروهي هم مكتب ناتوراليسم را آغاز ادبيات مدرن غرب بشمار مي آورند. ناتوراليسم ريشه در مكتب “رئاليسم“ دارد و دهها سال زير پوشش آن بطور مخفي بسر مي برد، گرچه نخستين مرحله انقلاب ادبي غرب بحساب مي آيد.
بدون زولا احتمالن مفهوم دورانساز! ناتوراليسم بوجود نمي آمد ولي نظريه پرداز مانيفست آن، دو برادر بنام گونكورت هستند. از نظر فلسفي مكتب طبيعتگرايي ريشه در : علوم تجري، فلسفه پوزيويتسم كنت، اناتومي و زيست شناسي برنارد، تئوري تكامل داروين، آموزشهاي ارثي ماده گرا، نظريه محيط و فرهنگ تاينه، آثار ديدرو و بالزاك ، و نقد ادبي مسايل اجتماعي درآثار ماركس و انگلس، دارد. زولا خالق زيبايي شناسي طبيعت گرا يانه، گفته بود كه هنر، تجربه و آزمايشي است ادبي؛ با روشهاي علوم طبيعي . و نويسنده فقط با كمك سليقه خود، قدرت انتخاب را دارد.
مهمترين آثار ناتوراليستي، شاهكارهاي رئاليسم انتقادي نيز بشمار مي آيند. رمان “كارگران ريسندگي“ هاپتمن در آلمان، يكي از آثار فراموش نشدني مكتب طبيعتگرايي شده است. ناتوراليستها فكر ميكردند ميتوانند با كمك هنر، طبيعت و جامعه را دقيقن منعكس نمايند.
مكتب طبيعتگرايي بعدها مخالفاني در مكاتب : امپرسيونيسم، سمبوليسم، رمانتيك نو، و دكادنس، يافت.بعضي از نويسندگان آمريكايي مانند: كرانه ، درايزر، نوريس، شروود آندرسن، و جك لندن ، يا خود كارگر بودند وتجربه شخصي بافقر و عشق به زندگي رنجبران داشتند و يا از محيطي كارگري ريشه گرفته و در آغاز قرن 20 آثاري كارگري در رابطه با سرمايه داري آمريكا از خود بجا گذاشتند.
ناتوراليست ها بجاي سليقه خيالپرازي وايده آليستي: به عقل، تجربه، و واقعيت اهميت ميدادند. آنها ميگفتند كه حتا ارزشها ، درسهاي اخلاقي، و استتيك هنري-ادبي، ريشه در طبيعت، تجربه، ماده و آزمايش دارند. طبيعتگرايي، يك جهان بيني فلسفي بود كه ميخواست بطور مكانيكي !،همه چيز را با كمك توجه به طبيعت و علوم تجربي شرح دهد.
مشخصات آثار ناتورالیستی
ناتورالیست ها چیز های ننگآلود ، مضحك ، شرمآور و حقیر شدن عشق بر اثر سودجویی را بر كرسی اتهام مینشانند و برای نخستین بار عشق به صورت خواست جسمانی و جنسیت به عنوان یك تجربهی مشروع در آثارشان مطرح میشود . در این آثار ماجرای اغلب داستانها به صورتی جریان مییابد كه گویی هیچچیز دیگری به جز پلیدی ، پریشانی ، بی عدالتی و ننگ وجود ندارد . ناتورالیسم به دلیل منطق عكسالعمل بر ضد دید رمانتیك ، ایدآلیستی یا فقط رسمی ، دنیا را تنها در مظاهری خلاف همهی آنها خلاصه میكند و با ابنكه اغلب این كارها را تحت عنوان رئالیسم و واقع نگری انجام میدهد ولی در نهایت ، حاصل كار به صورت نوعی وقاحت تحریكآمیز ، انتقادی انقلابی و یا برداشتی بدبینانه و فلاكتگرا از انسان در میآید و تصمیم به برملا كردن همهی واقعیت به آنجا میكشد كه فقط ابتذال روزمره تحلیل شود . تصمیم به دیدن هر آنچه در انسان هست منجر به این میشود كه همهی انسانها را به صورت موجوداتی ببینیم كه به قول هدایت : همهی آنها یك دهن بودند كه یك مشت روده به دنبال آن آویخته و منتهی به آلت تناسلیشان میشد.
تاثیر ناتورالیست
ناتورالیسم با همهی خامی و نارسایی سیر رماننویسی را در قرن بیستم تغییر داد و از این به بعد رمانها به استناد مدارك و مصالح واقعیت نوشته شد. دیگر رماننویس در عالم درون و گوشهی عزلت بهسر نمیبرد و اگر هم چند گاهی به خلوت دل پناه میبرد باز ناچار است ترك انزوا كند تا به تماشای زندگی روزمره برود و در زیر ظواهر امور، غرائز و هوسهایی را كه سررشتهی حقیقی زندگی هر فردی را به دست دارند جستجو كند، (در نظر چنین رمان نویسی، زندگی حقیقی همان زندگی چند تن راحتطلب تنآسای اشراف منش نیست. زیرا این زندگی چیزی جز دروغ و تصنع ندارد، بلكه زندگی اكثریت مردم، زندگی افراد بیشمار و سادهدل در خور توجه و دقت اوست) و هنر یعنی تصویر زندگی همین مردم ساده و عامی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر