دو طرح از مصطفی کارگر
1. مادر
مادر!
نامت که میآید...
2 . رییس و کارمند
خداوندا!
میخواهم رییس شوم
که بتوانم مثل یک کارمند بگردم
کجا رفت پولهای بیزبان
عبدالرضا آذرمینا
کجا رفت پولهای بیزبان
چرا لگزز و زانتیا شد نهان
میریختند بیرون دبول نصفه را
بودن صاحب هم زمین و زمان
تریکاپ میدادن توی جادهها
میگفتن دروغ و میکردن چاخان
دل مردم و خوش میکردن، ولی
میخوردن با هم بهرههای کلان
میخواستن برن راه 100 سالهرو
نداشتند خبر از سرانجامشان
سندهای میلیاردی دادند، ولی
نداشت ارزش اندازه یک تومان
ببین کار دنیا رسیده کجا
شد شهر بازیچه چند جوان
همه کارشان پشت پرده، ولی
شد آخر همه رازهاشان عیان
سندها همه جعلی و بیبها
همه از تر و خشک دیدند زیان
گذاشتن همه خانههاشان حراج
نکردند ولی حرفی از آن بیان
میگفتن که پولی نداریم ما
شمردند ولی جوجه را در خزان
سرانجام ایانها همه پوچ شد
چرا که ز شیطان گرفتند نشان
دو رباعی از مصطفی کارگر
1
گرفتارم تِکِ دنیا کواِش تِه؟
دِلُم اُشبا دِلُم اُشبا کواِش تِه؟
گُناه سنگینی کِردایی لِهْ دِئْشُم
عزیز حضرت زهرا کواِش تِه؟
2
اَگـَه دَسِّ تِه اُمبِه چی کَم اُمنی
غمِ هیچ عالم و هیچ آدم اُمنی
وَ یادِ تِه گِرِئخ اِز دِل بُلَندِن
بِداو که وَخْتِه اُنتِش ماتم اُمنی
1. مادر
مادر!
نامت که میآید...
2 . رییس و کارمند
خداوندا!
میخواهم رییس شوم
که بتوانم مثل یک کارمند بگردم
کجا رفت پولهای بیزبان
عبدالرضا آذرمینا
کجا رفت پولهای بیزبان
چرا لگزز و زانتیا شد نهان
میریختند بیرون دبول نصفه را
بودن صاحب هم زمین و زمان
تریکاپ میدادن توی جادهها
میگفتن دروغ و میکردن چاخان
دل مردم و خوش میکردن، ولی
میخوردن با هم بهرههای کلان
میخواستن برن راه 100 سالهرو
نداشتند خبر از سرانجامشان
سندهای میلیاردی دادند، ولی
نداشت ارزش اندازه یک تومان
ببین کار دنیا رسیده کجا
شد شهر بازیچه چند جوان
همه کارشان پشت پرده، ولی
شد آخر همه رازهاشان عیان
سندها همه جعلی و بیبها
همه از تر و خشک دیدند زیان
گذاشتن همه خانههاشان حراج
نکردند ولی حرفی از آن بیان
میگفتن که پولی نداریم ما
شمردند ولی جوجه را در خزان
سرانجام ایانها همه پوچ شد
چرا که ز شیطان گرفتند نشان
دو رباعی از مصطفی کارگر
1
گرفتارم تِکِ دنیا کواِش تِه؟
دِلُم اُشبا دِلُم اُشبا کواِش تِه؟
گُناه سنگینی کِردایی لِهْ دِئْشُم
عزیز حضرت زهرا کواِش تِه؟
2
اَگـَه دَسِّ تِه اُمبِه چی کَم اُمنی
غمِ هیچ عالم و هیچ آدم اُمنی
وَ یادِ تِه گِرِئخ اِز دِل بُلَندِن
بِداو که وَخْتِه اُنتِش ماتم اُمنی
۱ نظر:
واقعا شعر های آقای کارگر جالب بود.
ارسال یک نظر